زامبی‌گونه

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است.

#تاختی_بریم_تاختی_برگردیم

اومدم که بگم اونایی که فیلم سینمایی «بمتن: شؤالیه‌ی تاریکی» رو ندیدن، برن ببینن. [برام مهم نیست اگه فکر کردی که من تازه این فیلم رو دیدم :) به قول پدرخوانده‌ی کبیر: Frankly, my dear, I don't give a damn والا:| ]

#سه_گانگی_شخصیتی

علت نامگذاری این پست رو در زیر بخونید:

در شمس بودنت

ندارم هیج شک

مانده‌ام

مولانا

پروانه

یا که زمینم!

«ژرف آژنگ»

:))))) ملتفت نمی‌شه که چقدر دوستش دارم حتماً باید این‌جوری بشم :|

می‌خوام یه استدلالی به سبک کتاب تعلیمات دینی دوره‌ی دبیرستان انجام بدم.

مقدمه‌ی1: یه روز معلمی به شاگردش گفت: بیا و روی تخته یه قطار بکش. دانش‌آموز رفت پای تخته و از اون‌جا که هنوز به مرحله‌ای نرسیده بود که بتونه قطار رو نقاشی کنه، یک ریل کشید و گفت: استاد تمومه! معلم نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: قطاری نمی‌بینم :( دانش‌آموز هم گفت: استاد شما داشتید اون طرف رو نگاه می‌کردید که قطار رفت!

مقدمه‌ی2: تا وقتی اون نبود، همه چیز سر جاش بود و زندگی روال عادی خودش رو داشت. از روزی که سر و کله‌ش پیدا شد، زندگی رو بر باد داد. حالا منم و زندگیِ برابر با هیچ. چیزی از زندگی نمونده که تقدیم کنم :(

نتیجه: دوستش دارم :|

اگه استدلال براتون منطقی نبود، بگید از وسایل کمک آموزشی [اصطلاح پرکاربرد دبیر ریاضی دوره‌ی راهنمایی به معنای: تخته، شلنگ، فلک و ...] برای تفهیم استفاده کنم :)

#متروکه_تر_از_قبلم

متروکه‌تر از قبلم، متروکه‌تر از وبلاگ!

می‌دونم خودم سبب این متارکه‌م. منم که بداخلاقم. منم که بی‌محلی می‌کنم به خودم. منم که همه‌ی تقصیرا با منه. منم که فرق می‌ذارم. همش منم :)

فاصله گرفتم تا ببینم قدیمیا که می‌گفتن دوری و دوستی، آیا واقعاً درسته یا واقع عن :|

پی‌نوشت: در فرهنگ لغت به وبلاگی که 2 بازدید در روزهای عدم نگارش داشته باشد، متروکه می‌گویند.