زامبی‌گونه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#تغییر» ثبت شده است.

#لامصب_خوب_دنیاتو_گنده_کن

فراخ کن تو این وامانده را
وگرنه تا تهش بلرز ته‌مانده را
«ژرف آژنگ»
یه سریام هستن به نظریه‌ی«نسبیت عام فلسفی» من اعتقاد ندارن که تهش همین می‌شه.
یکی کعبه‌ی آمال و آرزوهاش چزوندن شوهرشه که فلان چیزو براش بخره. ینی حاضره بره تو کوچه هم بشینه داد بزنه بگه «این شوهر نیست» تا به هدفش برسه؛
یکی کل زندگیش پی این بوده که ببینه امشب فلان بازی فوتبال چندچند می‌شه یا توی رقابت (در مواردی هم دشمنی) بین خودش و همکلاسیش کی برنده می‌شه؛
اون یکی عمیق‌ترین خواسته‌ی قلبیش اینه که همه جا مقبولیت داشته باشه به هر قیمتی حتی نابود کردن احساسات رفیقاش؛
این یکی می‌خواد قبل مرگش یه بار بانک بزنه؛
...
یکی نی بگه تو که به روح اعتقاد داری و سرخ‌کردنی هم می‌خوری خوب اون دنیای وامونده رو بزرگتر کن! وسعت بده بهش بذار هدف‌هات بالاتر بره. تا کی می‌خوای خودتو ببینی؟؟؟ تا کی پی یه تکرار می‌خوای باشی؟؟؟ طبق یکی از نتایج نظریه‌م، اگه تغییر برای همه رو می‌خوای باید از خودت شروع کنی.
تو توقع داری همه باهات خوب باشن درحالی که مثل یه بنّا همه‌ش داری جلوی این و اون زیر و زبر می‌کشی. البته یکی از مشکلاتی که باهاش روبه‌رو هستم خودمم چون به هر کی خوبی می‌کنم بدی می‌بینم :|
این همه ادوات بافندگی به کار بردم که بگم یه کم این محدوده‌هامونو گسترش بدیم (امیدوارم آزادی بیان و اندیشه رو برداشت نکنید از این حرف من چون کاری به این کارا ندارم اصن).
گرچه با همه‌ی این اوصاف «گاهی واژه‌ها کم می‌آورند»!
آخرش من واشر سرمخچه می‌سوزونم...

#یه_کمی_تغییر_بدک_نیست

همه چیز از دیشب شروع شد...
کاملاً ناگهانی، حسی مرا فراخواند به سوی ظرفشویی و ظرف شستن را شروع کردم. برای مادر هم شگفت‌آور بود. این‌چنین تغییر در من بی‌سابقه است.
می‌خواهم کمی تغییر ایجاد کنم در این زندگی تکراری. کمی روزمرّگی‌ها را کم خواهم کرد؛ کمی درس! کمی هم زندگی! ناسلامتی دو روز دیگر هجده ساله می‌شوم...
هجده سال از عمر نه چندان مفیدم کم شد. حال، تصمیمی دارم و شاید هم رؤیا. اتفاقاً هم رؤیای آزادی‌ست. رهایی از بند روزمرّگی و بیهودگی.
امیدوارم مرا یاری رساند باری تعالىٰ...