زامبی‌گونه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#تغییر» ثبت شده است.

#صبح_شده

ای آدمک کوکی صبح شد که بیدار شی

مثل همه‌ی عمرت تکرار شی و تکرار شی

«سیاوش قمیشی»

وقته کمی تغییره :)

#قانون_جهانی_انبساط

بی‌حرکت، بیمار
از همه خسته و بیزار
توی برزخ بیست تا سی سال
افسردگی، بی‌حال
...
«بهرام نورائی»
شاید کمتر کسی باشه که جمله‌ی یک‌جزئیِ «خسته‌م» رو نشنیده باشه. بعضیا هم یه «خسته می‌فهمی؟!» یا «جسمی نه، روحی» رو بهش می‌چسبونن. خب این یه حقیقتیه که باید باهاش کمتر کنار اومد. خستگی داره همه جای این دنیا رو فرا می‌گیره. وقتی دقیق‌تر نگاه می‌کنیم می‌بینیم پشت این خستگی یه انبساط یا گشادی پنهان شده!
دانشمندا - تا جایی که من شنیدم! - می‌گن جهان در حال انبساطه. خب چطوره این انبساط جهانی رو بهانه‌ای کنیم برای انبساط شخصی؟! خب معمولاً این کُل هست که بر جز تأثیر می‌ذاره. اما عزیز یه نگاهی به تئوری آشوب هم بندازیم بد نیستا! همون که می‌گه: تغییرات کوچیک در محیط‌های بزرگ می‌تونه باعث تغییرات بزرگ بشه.
هوففففففففف از کجا شرو کنم؟! از ناله‌های مسخره‌ی ملت که شکست عشقی خوردن یا اونایی که فکر می‌کنن بدبخت‌ترین‌های روی زمینن؟! بسه دیگه خواهرم/برادرم. پا شو به قول آرش «تکون بده» یه حرکتی بزن! تا کی می‌خوای بشینی دنبال یکی باشی بشینی بدبختیاتو براش تعریف کنی؟! همه‌ی اینا بهونه‌س واسه پیشرفت نکردن ما. با نشستن و گریه کردن هیچ مرده‌ای از گور پا نمی‌شه.
یکی از نزدیکان گفت: از یه جایی به بعد، گذشته‌ها گذشته نیس؛گذشته‌ها تموم شده‌س. منم از این بزرگوار کمک می‌گیرم و مطلب - به نظر بعضیا شعاری و چرت و تکراری - رو به پایان می‌برم. امروز، هرگز و هرگز برنمی‌گرده. پس بهترین تلاشتو بذار وسط.
پی‌نوشت: کنکور :||||||||||| ننگ به نیرنگ تو :|||||||||||||||||||
راستی‌نوشت: تغییر نه از فرداست، نه از شنبه! همین الانِ الانِ ال‌آن...

#آپدیت_v.2.0.0.1.5.8.3

تغییرات این نسخه:
1. #نگارستان_بی_نگار برچیده شد.
2. #پی_وی اضافه شد.
3. #پیش_فرار برچیده شد.
4. #سنجش_دیدگاه* اضافه شد.
*توضیح: در این قسمت نظرات شما را نسبت به قالب که آیا همین‌طور بمونه یا ساده‌تر بشود را جویا خواهم شد. بنابر نظرات شما تغییراتی در قالب به منظور سهولت در لود شدن صفحات وبلاگ انجام خواهد شد.
پی‌نوشت: می‌دونم خیلی جدی گرفتم خودمو انگار کی هستم، نه؟! :((

#فکر_نکن_طرزشو_عوض_کن

اول شما رو به خوندن این شاهکار ادبی دعوت می‌کنم:

پوتین برای سربازان جدید

نان

نفت یه پیت

اسلحه به تعداد کافی

اتاق بازجویی نم کشیده

دستبند 10 عدد

پول برق را باید بدهیم

پول آب را جدا

پول گاز را باید بدهیم

دوبله پارک نکنیم

و دیگر هیچ...

«استاد طوفان» - «مرد هزارچهره»

این قسمت از مردهزارچهره رو امشب دیدم بازم. چقدر زیرکانه مهران مدیری منظوراشو می‌رسونه واقعاً!

توی اون جمع همه شاعر و هنرمند بودند. وقتی این شعر سروده شد، کسی توجهی نداشت که این شعر، لیست خرید مایحتاج کلانتری بوده! چیزی که من یاد گرفتم و دوست دارم به اشتراک بذارم اینه که:

طرز فکرتو عوض کن. یه چیز هر چقدر هم بد باشه، بازم جنبه و بّعد زیبا و خوبی داره؛ کافیه زاویه دید خودمون رو تغییر بدیم :)

#عقب_افتاده_ای_یا_خودتو_انداختی_عقب

از چپ چپ نگاه کردن پیرمرد -که در جوانیش هر کاری خواسته کرده و حالا فاز الهی العفو فرا گرفته او را - داخل اتوبوس به من و هندزفری که در گوشم است و گاهی زمزمه می‌کنم نوای جان‌فزای «جیمز هتفیلد» فقید یا شاید هم استاد «پیتبول» که بگذریم،

از فحاشی یک روحانی که بر سر نشستن با جوانکی دعوایش شد [باز هم] در اتوبوس که بگذریم،

از عکس‌های روش‌عن‌فکرانه‌ی محو در افق به حالت خلسه‌ی کلنگ‌های اینستا که در واقعیت بعضی‌هایشان را می‌شناسم که دارند در دنیای مجازی برای یافتن کار سگ‌دو می‌زنند که بگذریم،

می‌رسیم به ماجرای امروزِ من و خیابان روبه‌روی کتابخانه:

خودرویی پلاک تهران داشت مثل اسب رم‌کرده در خیابانی که ماکسیمم [دوستان پارسی‌دوست اشاره می‌کنند بگو: بیشینه] سرعت 40K [برای اهالی اینستا آشناتر است] متر بر ساعت جلوکشیده‌ است، می‌تازاند که موتوری همشهری از کنارش رد شد و فریاد: هووووووووووو از داخل ماشین بلند شد. همین که موتوری گرامی پا روی ترمز گذاشت، ماست مرد داخل خودرو را کیسه‌شده یافتم.

یاد سخنی تلخ از یک پایتخت‌نشین افتادم که هنگام اقامتی چندروزه در آن‌جا به گوشم خورد: قمیام مگه آدمن که بخوان سواری کنن؟؟

ما با خودمان هم سر جنگ داریم. یادمان نرود پیش و بیش از هرچیز همگی در یک کشور زندگی می‌کنیم. روستایی‌هایی را می‌شناسم که از صدتا بچه‌شهری بیش‌تر بارشان است اما بچه‌شهری مذکور فقط باردار است!

این را هم یادمان نرود که ببینیم از کجا آمده‌ایم! چه President Obama باشی، چه شاخ اینستا و چه یک انسان معمولی، روزی کلاً نبوده‌ای!!! پس کمی کنارتر، بگذار باد بیاید :)

#من_هم_دنبال_خودکشی_هستم

چند وقتی می‌شه که عجیب درگیر یه آلبوم موسیقی هستم. واقعاً اعتیادآوره. امیدوارم مبتلا نشید! خیلی دیدم رو باز کرده به اطرافم و کمی هم کمک کرده تا تنهایی‌هامو پر کنم. یه گوشه‌ای می‌گه: «و من حاصل یه خودکشی تو دنیای دیگه‌م». کمی گنگ و شاید هم بی‌مفهومه اما این عبارت خیلی جالبه. برمی‌گرده به نظریه‌ی «خودکشی کوانتومی». توصیه می‌کنم شما هم یه نگاهی بندازید بهش. همین عبارت ساده منو به فکر یه خودکشی کوانتومی انداخته!

کمی خسته‌م این روزا. این‌بار روحی. نه جسمی.

قدر خودمون رو بدونیم...

#ای_عشق_دنبالت_هستم_بیا

تو را که بردم از یاد بس که سنگدلی کردی؛ حال باید بیابم آن‌که از روی علاقه با من همراه می‌شود.

آرزوی دیدن تو

مانده کنون بر دل من

کاش سرآید فاصله

کاش

برآید چهره‌ات

از پشت کوه باطله

مرا ببین

چه بی‌صدا

درگیرم

دم نزدم

لحظه‌ای در فراق

تا که گهی

غم نشود مملو

دراین کهنه رباط

کاش

تو روزی بشوی

همره این قافله‌ی غافله

«ژرف آژنگ»