۳۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است.
۲۷
بهمن
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده

...
جای جالبش اینه که یه غروب هم با تو یادگاری ندارم :)
اینا به کنار، حالت چطوره؟
امیدوارم خوب و شاد باشی.
من با خودم میجنگم این روزا.
میخوام کسی صدمه نبینه...
۲۷
بهمن
نه واقعاً که چی؟!
الان این کارت شوخی بود مثلاْ؟! تو آدمی؟؟
بهم بگو بیجنبه. باشه. اما تو شعور نداری دلیل بیجنبه بودن من نیست.
چندبار بهت گفتم از این حالات بیا بیرون؟؟؟؟
الان خوب شد؟ دل من شکست میفهمی؟؟!!!
با اون علایق رنگیت :(
چی بهت بگم؟! چی کارت کنم؟!
اسم خودتم میذاری دوست؟!
خدایا از تو هم ممنونم این وسط. از همه انتظار داشتم جز تو
خوب بلدی منو ایستگاه کنی...
۲۵
بهمن
بیهوده شدهام
مانند زحمت آشپزیام که
سیبزمینیهایش را
ناخنک میزنند نزدیکانش
«ژرف آژنگ»
۲۵
بهمن
آره دیگه عنوان کاملاً گویاست.
امروز منو کشت. نابودم کرد. آرزوهامو، دنیامو، خاطراتِ نداشتمو ...
مشکلی نیست من ازش راضیم. حق بهش نمیدم اما راضیم.
امیدوارم خوشبخت بشه هر جا که هست.
این تهِ ته، یه کم خوشحالم. آخه یکی یهجوری پا به زندگیم گذاشت و جای اونو پر کرد که انگار امداد غیبی بود.
خدایا چقدر خوبی آخه؟ چقدرررررررر؟؟؟؟ :)
۲۱
بهمن
این آخرشه
نفستو نگه دار و تا 10 بشمر
حرکت زمینو حس کن
صدای انفجار قلب منو دوباره گوش کن
Adele – Skyfall
نمیدونم چرا قبل نوشتن، کاملاً یهویی یاد این
آهنگ افتادم :|
در هر حال، اومدم که بگم منم رفتنیم.
ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما ز بالاییم و بالا میرویم
خدا بخواد جمعه میرم که سفت بشینم پای درس
لامصب. آخه به یکی هم قول دادم :))
این روزها همه به خاطر کنکور بیان را ترک میکنند؛
شما چهطور؟! O_o
این دو روز باقی مونده رو هم چیزی نخواهم نوشت
(الان میگید: نیست خیلی هم مهم بود حالا عتیقه) اما دیدگاههای گرانقدر شما رو
جواب میدم.
راستی، باز خواهم گشت...
۲۰
بهمن
خورشید اگر محو تماشای تو
نیست
دلگیر مشو ای دوست من
او خود مقصر نیست
از پشت کوه آمده است!
«ژرف آژنگ»
۲۰
بهمن
سرگیجه گرفتند ثانیههای عمرم از فرط این دور باطل
گذشت زمان برای جسم سرد من شده مثل یک قاتل
«ژرف آژنگ»