زامبی‌گونه

#شب_قدری_با_رفیق

جاتون خالی دیشب رو با میرزا توی حرم و حومه [بماند!] گذراندیم. از بدخوانی دعا که بگذریم، نمی‌دانم چرا هیچکس مثل آن‌چه در تلویزیون مشاهده می‌شود زجه و زاری نمی‌کرد :|
البته ما هم چونان مؤمنانی واقعی دائماً لبحندی بر لب داشتیم. بعضیا بد نگاه می‌کردن جوری که انگار ما دو نفر قاتلین امام بودیم :( خب ما به کسی یا چیزی نمی‌خندیدیم، به خودمونی‌هایی که داشتیم توی اون لحظات ویا قبل از اون می‌خندیدیم. خدا هم که تا جایی که من باخبرم از شادی بنده‌هاش بدش نمی‌آد؛ موندم این بنده‌هاش چی می‌گن این وسط؟! بین خودمون باشه، حداقلش اینه که ما برای قدم زدن با یار اونم دست‌تودست نیومده بودیم :)
در کل خوش گذشت.
بعدش هم رفتیم سمت راه‌آهن و به قصد ضبط یه فیلم صامت از دالان طولانی که اونجا بود، به کمک مسخره‌بازیای میرزا یه فیلم ترسناک ثبت کردیم :| [پایان باز]
نائب الدعوه هم بودیم دوستان نگید بی‌وفا بود :|
التماس دعا

نظرات (۳)

۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۸
آقاگل ‌‌‌‌
سلام به میرزا برسون :- ))
صابر
چشم سید :)
۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۴
mhds ∞ٓ
چ خوبه از این دوستا !!! (^.^)
قبول باشه قاتل! (o‿∩)
صابر
خیلی خوبه. قدرشو نمی‌دونم :"
سلامت باشید (O_o)
۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۲:۴۹
بهار پاتریکیان D:
من دیشب زوری زنده بودم .. نشد احیا بگیریم ..
قبول باشه ..
:-"
صابر
ان‌شاءالله صدوبیست سال زنده باشید :)
سلامت باشید
این حجم از سوت زدن بی‌سابقه‌س :||
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی