زامبی‌گونه

۷۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#ژرف_آژنگ» ثبت شده است.

#در_حسرت_ماه

شب‌هایم می‌گذرند و من
«در حسرت ماه»
در انتظار پایانی
بر آغاز این «شب تار»
پس کجاست
آن «پایان شب سیاه»
«ژرف آژنگ»
پی‌نوشت: در شعر از علامت گیومه («») برای نمایش آرایه‌ی تضمین استفاده شده است.

#قایق_من

امروز داشتم توی یکی از برنامه‌های اجتماعی توی تایم‌لاینم گشت می‌زدم که رسیدم به هشت ماه پیش...
یادش به خیر دوران زیبایی بود. گرچه بیش‌تر یه سراب بود و شاید هم یک گرداب. هر چه بود گذشت. حالا چند شعر به جا مانده که در زیر یکی از آن‌ها را می‌خوانید:
تنها که می‌شوم این شب‌ها
سوی تو می‌آیم
سوی دریا
در خیالم با قایقی
از جنس یک رؤیای خیس
پارو می‌زنم به شوق تو
دل را می‌زنم به دریا
از ذوق دیدنت هم
می‌کشم یک فریاد
فریادی از ته دل
به بلندی یک پرواز
«ژرف آژنگ»

#بی_تو_تلخم

شوریِ شوریدگی‌ام
از دستم برفته بر باد
در عوض تلخم
وقتی شیرین نیست
آن‌چه عوض دارد
گله ندارد
«ژرف آژنگ»

#بیهوده_ام_بیهوده

بیهوده شده‌ام
مانند زحمت آشپزی‌ام که
سیب‌زمینی‌هایش را
ناخنک می‌زنند نزدیکانش
«ژرف آژنگ»

#خورشید_پشت_کوهی

خورشید اگر محو تماشای تو نیست
دلگیر مشو ای دوست من
او خود مقصر نیست
از پشت کوه آمده است!
«ژرف آژنگ»


#سرگردانی_ثانیه_هایم

سرگیجه گرفتند ثانیه‌های عمرم از فرط این دور باطل
گذشت زمان برای جسم سرد من شده مثل یک قاتل

«ژرف آژنگ»

دور باطل

#دیداری_ممنوعه

قاب شود صورتم
خاک شود سیرتم
هنوز هم
دو قاب لحظه‌هایم
نتوانند دید روی تو را
نه چون نمی‌خواهی، نه
دیدار شاهزاده
برای یک رعیت
امری است ممنوعه
«ژرف آژنگ»
پی‌نوشت یک: این شعر بر اثر بیماری «خودکوچک‌پنداریِ مزمن» نوشته شده است. :|
پی‌نوشت دو: این‌بار، شعر کمی میل به «شعر نو» داشت. کمی...