زامبی‌گونه

۳۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است.

#تموم_شو_لعنتی

چرا دست از سر هفته‌ام برنمی‌داری تو؟
ارث پدرت دست من نیست.
باور کن.
به اندازه‌ی کافی خاطراتم را دوباره تجربه کردم در تو.
آن‌قدر پر هستم که تا صبح هم بگریم اشک در مشکم داشته باشم.
تو بودنت مایه‌ی عذاب من است.
مخصوصاً که این‌بار ماه سال هجدهم من با تو تمام می‌شود.
این هجده از دست تو هشتادویک می‌شود آخر!
نباش اصلاً.
بمیر جمعه!
بمیر!

#تا_نشی_نمیشی

سر بذار روی شونه‌هام
تا بگم آروم از غصه‌هام
تا بگم چی اومد به سرم
رفت چرا نازنین دلبرم


تنهای تنها

تا محتاج یه کار اینترنتی نشن،
تا توی یه مشکل زبان انگلیسی گیر نیفتن،
تا توی گوشی‌شون به بن‌بست نرسن،
تا تنهای تنها نشن عییییییییین من،
تا نیاز به یه همدل برای درددل نداشته باشن،
نیستن،
نیستن
و نیستن...
این‌جا منم و تنهایی‌ام و خدایی که در این نزدیکی‌ست اما دور!
پی‌نوشت: یه حرفایی هستن مثل خوره به جون آدم میفتن و تا گفته نشن، راحت نمی‌شیم. الان کمی، فقط کمی راحت‌ترم...

#قایق_من

امروز داشتم توی یکی از برنامه‌های اجتماعی توی تایم‌لاینم گشت می‌زدم که رسیدم به هشت ماه پیش...
یادش به خیر دوران زیبایی بود. گرچه بیش‌تر یه سراب بود و شاید هم یک گرداب. هر چه بود گذشت. حالا چند شعر به جا مانده که در زیر یکی از آن‌ها را می‌خوانید:
تنها که می‌شوم این شب‌ها
سوی تو می‌آیم
سوی دریا
در خیالم با قایقی
از جنس یک رؤیای خیس
پارو می‌زنم به شوق تو
دل را می‌زنم به دریا
از ذوق دیدنت هم
می‌کشم یک فریاد
فریادی از ته دل
به بلندی یک پرواز
«ژرف آژنگ»

#بیکارم_درکم_کن

بیکار بودم حال شعر گفتنم که به دلایل معلوم نیست؛ تصمیم بر این شد اسم خودمو روی بخار بنویسم (البته دیدم این وسطا بخار پیدا نمی‌شه پس با فتوشاپ - که خداوند سازنده‌اش را در بهشت کناد - ترسیم بنمودم).


صابر روی بخار شیشه

روش کَپشن هم نزدم که یه وقت هم‌اسمی، عشقی (به احتمال صفر درصد)، کپی‌برداری خلاصه کسی خواست، عکس رو برداره بره...

#من_یه_دیوونه_ام

جای دوستان خالی و پر، با میرزای قمی دیروز به گشت و گذار رفتیم و این از ماحصل‌هاش بود:


مدرک دیوانگی

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم:
من دیوونه‌م :)

#مردن_یعنی_زندگی_و_زندگی_یعنی_مردن

خیلی ساده‌ست. ما زندگی می‌کنیم تا بمیریم گذشته از توشه‌ی آخرت و اعمالمون توی این دنیا. اما واقعاً معنای کامل و دقیق زندگی رو غیر از کسی که می‌میره چه کسی می‌تونه بفهمه؟! اصلاً مگه می‌شه تا چیزی رو تجربه نکردیم در موردش نظر بدیم؟! در مورد تئوری هم باید گفت که یک تئوری زمانی ساخته و پرداخته می‌شه که ما از قبل در مورد موضوع مورد نظر تجربیاتی رو داشته باشیم.
خیلیا می‌گن دنیا دو روزه و فلان؛ سؤال من از بعضیا اینه که چرا توی این دو روز؟! چرا آخه؟! ارزششو داره؟! ما که همین‌جوری هر روز داریم مردن رو زندگی می‌کنیم، پس دیگه چه درد بی‌درمونیه این اذیت و آزارا؟!
یه کم با هم مهربون باشیم...

#بی_تو_تلخم

شوریِ شوریدگی‌ام
از دستم برفته بر باد
در عوض تلخم
وقتی شیرین نیست
آن‌چه عوض دارد
گله ندارد
«ژرف آژنگ»