زامبی‌گونه

#تموم_شو_لعنتی

چرا دست از سر هفته‌ام برنمی‌داری تو؟
ارث پدرت دست من نیست.
باور کن.
به اندازه‌ی کافی خاطراتم را دوباره تجربه کردم در تو.
آن‌قدر پر هستم که تا صبح هم بگریم اشک در مشکم داشته باشم.
تو بودنت مایه‌ی عذاب من است.
مخصوصاً که این‌بار ماه سال هجدهم من با تو تمام می‌شود.
این هجده از دست تو هشتادویک می‌شود آخر!
نباش اصلاً.
بمیر جمعه!
بمیر!

نظرات (۳)

۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۸
سرباز جامانده
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر/ بار دیگر روزگار چون شکر آید (تنها چیزی که یادم اومد همین بود.دیگ ببخشید.ب مضمون توجه کنید)
صابر
ممنون..
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۲۵
سرباز جامانده
وات د فاز؟اعصاب مصاب موجود نیست؟!
صابر
اعصاب هست فقط دیروز خیلی سخت گذشت...
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۰۷
رضا

و در اخر ما میمانیم و یه قلم و یه کاغذ سپید ...

زیبا بود از  خوندن مطالبتون  استفاده کردم

دوست داشتید به منم سری بزنید افتخاریست

آرزومند آرزوهاتون ... در پناه خدا

صابر
ممنون همچنین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی