زامبی‌گونه

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#نمیخوام_فرار_کنم» ثبت شده است.

ختام امشب

طبق روال، انتظاری از کسی ندارم برای خوندن وبم. مینویسم و به اشتراک میذارم که یه حالی عوض کرده باشم. بعضیا میخونن، بعضیا نمیخونن، بعضیا میخونن صداشو در نمیارن و...
به هر حال ازتون ممنونم. ضمناً من دفعه‌ی قبل موقع رفتن هر کسی رو دنبال می‌کردم، از لیست خارج کردم. بدینوسیله از دوستان وبلاگنویس دعوت به عمل می‌آورد که اگه حالشو دارن آدرس وب محترمه‌ی خودشونو برام بنویسن [خصوصی و عمومیش پای خودتون:) ]
امیدوارم هر لحظه‌تون یاد خدا باشه و شادی باشه و خلاااااااصه حالی به حولی D:
شبتون خوش

#صبح_شده

ای آدمک کوکی صبح شد که بیدار شی

مثل همه‌ی عمرت تکرار شی و تکرار شی

«سیاوش قمیشی»

وقته کمی تغییره :)

#کمی_رازگونه

پارسال بهار :| نه. پیارسال تابستون بود. یه کم قبل‌تر از الان البته. یه کاری شروع کردیم با یکی از همکلاسیا. یه کتاب نوشت. منم حروف‌نگار شدم. خلاصه‌ش این که اون خوبه شد و ما شدیم پشم. ینی کار من هیچ شد. نه دستمزدی نه ... بگذریم. در همین حد بدونید که سبک جدیدی از تایپ ریاضی درست کردم!

حالا امسال هم با یکی دیگه از بروبکس داریم می‌تایپیم. این بار هم ریاضیه. منتهی الیهش اینه که این جزوه‌ست. این اولین نیست. با این نمی‌تونم مثل قبل اولین باشم. فقط می‌خوام سرگرم باشم. هیچی حال نمی‌ده دیگه :( پیر شدیم رفت....

پی‌نوشت: خیلی رفیق‌نما دارم دور و برم. از خدا می‌خوام زودتر فیلتر بشن :!

اثبات‌نوشت: کتاب قبلی توسط یکی از انتشارات‌های معتبر به چاپ رسید و هنوز هم چاپش ادامه داره. اگه کسی اثباتش رو خواست یه ایمیل بده به msk.exclsuive@gmail.com تا عکس کتاب رو به همراه اسمش بهش بدم :))))

#اومدم_لعنتی_هاهاها

بسم الله

کنکور تجربی: متوسط رو به گند

کنکور زبان: کمی کمتر از عالی

اومدم که با قدرت برم جلو. با پست قبلی خیلیا شناخته شدن. همونایی که یه خداحافظی خشک و خالی هم نکردن D:

من مثل پلیس فتا حواسم به همه چیز هست ;)

#درود_بر_شرفت

میرم سر اصل مطلب. متأسفانه دارم توی جایی زندگی می‌کنم که زیاد بودن محبوبیت و بازدید و لایک و این کوفت و زهر مارها رو جنسیت تعیین می کنه. ینی هرچی نامرد تر باشی بیشتره اینایی ک گفتم. توقعی هم ندارم چون توقع داشتن از این جماعت منبسط فقط یه کار بیهوده‌ست و بس.
از این که عشق بذارم پای تک تک کلمه‌هام و هیشکی به هیچ قسمت بدنش نباشه خستم. خسته از مجازیایی که فقط دنبال چارتا چرت و پرت برای خندیدن‌ها و لذت‌های مبتذل هستن برای گذروندن وقت به ظاهر گرانقدرشون.
ما عادتمون شده بالای ۵خط رو نخونیم که مبادا چشامون از گشادی دربیاد. بهتره این بساط که یه سری بالاسری برامون پهن کردن جمع بشه قبل از این که زندگی ما به وسیله‌ی اونا جمع بشه.
میرم به انزوا. جایی که ارزش حرفامو حداقل خودم می‌دونم. جایی که خودم می‌دونم ۵خط شعر گفتن و توی هر خط وجود دو آرایه یعنی چی. جایی که برام تره خورد میشه.
یه عده تا چند روز پیش بودن که یه کلمه هم می‌گفتن کلی دلگرم می‌شدم. اما با بعضی حرکتاشون الان برام قدر علف هرزای بازی کشاورز کوچولو هم ارزش ندارن.
این جماعت هپلی هم باشن ب امید خدایی ک در این نزدیکی‌ست. باشد که رستگار شوند.
میرم و با کوله‌باری پر برمی‌گردم. خدا رو شکر چیزی هم برای کنکور نخوندم که چس ناله کنم آی کنکور دارم وای کنکور دارم.
میرم اما برمی‌گردم تا یه سری چیزا رو به یه سریا بفهونم. تا انقدری قوی بشم ک یه سری مزاحم رو از سر راه بردارم.
هر نظر و انتقاد و توهینی باشه پاسخگو هستم ؛)
خدانگهدار تا حداکثر یک سال دیگه✋

#مرسی_اه

عنوان برگرفته از عبارت مزخرف و مستفرِغِ تازه مد شده :((((((
واقعاً باورم نمی‌شه که من کنکور دارم و هنوزم باورم نمی‌شه!
یه پست هم برای آلبوم محسن خان چاووشی می‌ذارم به زودی [نیست خیلی پست من مهمه برای ملت!]
شاعر می‌گه:
با این که می‌دونی خیلی تنها هستی یه لباس خوب بپوش به خودت برس
خودت رو به یه فنجون قهوه دعوت کن بریز و بنوش، بی‌استرس
«شاهین S2 - به خودت برس»
والا این‌جا ما با کسی شوخی نداریم که. تنهایی خیلی وقتا بهتر تره :() [علامت پیشین نشان‌دهنده‌ی نیشی تا بناگوش باز شده می‌باشد. با تشکر]
پی‌نوشت1: وسعت سلیقه‌م از پهنا تو حلقم. شاهین S2 کجا، همایون شجریان کجا، مریلین منسون :||||||
پی‌نوشت2: یار که رفت/مپرس کجا/بگو رو/یار که از در گذشت/چه یک قدم/چه صد! «ژرف آژنگ» [ینی خوشم میاد توی پی‌نوشت هم شعرمو می‌چاپونم]
نه‌چندان‌بی‌ربط‌نوشت: یه تشکر خیلی خیلی خیلی مخصوص از عزیزانی که قدم بر چشمان حقیر گذاشتند و دعوت به کانال رو لبیک گفتند ♥

#فرهنگ_بیفرهنگی_بیفرهنگی_فرهنگی

[با این که با نویسنده‌ی کتابی که عنوان رو ازش اقتباس کردم حال نمی‌کنم ولی... بگذریم]
سَمّ بی‌ادبی همه جا را فراگرفته. حتی در مواردی بیان را نیز هم! در گروه تلگرام که یا پسران اعضای خانواده‌ی خود را در ویترین قرار می‌دهند و به حراج می‌گذارند ویا دخترها از اندام نداشته‌شان سخن به میان می‌آورند! در اینستا جانِ گرام هم که تا تقی به طوقی [!] می‌خورد اکیپی گردهم می‌آیند و به سبز [آن هم سبز لجنی] نمودن پیج شخصی می‌پردازند که گویا پدر تک تک‌شان را سه بار اعدام کرده قبلاً...
فیض ‌بوک ما هم که شده محفل روش‌عن‌فکرانی که ایسم‌ایسم کنان جامه‌ها می‌درند و حنجره‌ها پاره می‌کنند تا ثابت کنند فلان شخص از آن یکی بهتر است یا به این می‌پردازند که چرا فلانی نمی‌میرد آن هم چونان که گویی طرف جای آن‌ها و چرت و پرت گفتن‌هایشان را گرفته. راستی از کِی ایرانیانِ مدعی مهد تمدن جهان بودن راضی به مرگ یک انسان می‌شوند؟!؟!
تویی تِررررر هم که کشته ما را با هشتگ‌های نفس‌گیرش. باز هم این یکی کمتر حواشی دارد. خدا را شکر که الحمدلله وگرنه ...
یاد این قسمت از قطعه‌ی Toxitcity اثر System of a Down افتادم:
eating seeds as a pastime activity
تخمه شکستن به عنوان یه فعالیت وقت گذرون
the toxicity of our city, of our city
سَمّیت شهر ماست، شهر ما
ربطش هم همین بس که: کار ما شده لم دادن روی کاناپه یا دراز کشیدن روی فرش و زل زدن به صفحه‌ی این گوشی بدمذهب که آخرش هم می‌شود این سمّی که این حقیر ذکر کرد.
پی‌نوشت1: این متنو که نوشتم، دیدم ای بابا از موسیقی متال چه نتیجه‌ی خفنی گرفتما! ناگفته نماند که با وجود گوشیدن متال هنوزم مسلمانیم به خدا!!! متال سوهان روحه [من که قمیم سوهان برام این‌جا حکم ایهام داشت!]. خلاصتاً متال گوش دهید تا رستگار شوید [اتفاقاً بعضی گروهاشون عجیب آدمو ترغیب به پرستش خدا می‌کنن!]
شیخ بهایی هم در این مورد می‌فرمایند:
در می‌کده دوش زاهدی دیدم مست
تسبیح به گردن و صراحی در دست [صراحی: جام شراب]
گفتم ز چه در می‌کده جاکردی؟ گفت
از می‌کده هم به سوی حق راهی هست
[البته زاهد هم یه کم رِند بوده گویا:| ]
پی‌نوشت2: در این متن هم از دختر گفته شد هم از پسر. نیاید بگید تبعیض جنسیتی کردی :((((((