زامبی‌گونه

#انقدر_خستم_حتی_در_هم_نبستم

دیشب توی راه خونه توی اتوبوس نشستم. کمی دلگیر بودم. حوصله‌م سر رفته بود ناجورطور. گفتم چه کنم چه نکنم که دیدم باو دفترچه‌ی واژگان انگلیسی (دفترچه‌ی مورد علاقه‌م) دم دسته. همینجوری یه شعری گفتم به امید این که شــــــِــــرّ نشده باشه...
قدم زنان
روانم
به سوی تو
به سوی دریای عشق
به قصد وصال
جوانه‌زنان
رشدکنان
به پای تو
پاپیتال‌وار
تا رسم به قامت چو سروت
بچینم میوه‌ای
زان لعل شیرین
«ژرف آژنگ»

نظرات (۲)

۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۵۶
پاتریک (:
درو میبستین حداقل D:
صابر
خییییییییییییلی خسته‌م :|
۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۳۵
(ک) (شباهنگ)
سلام دوست عزیز.. 
یه جورایی جالب بود اما نمیدونم چه جور  : ))
صابر
سلام بر شما
چه گیج‌کننده‌طور!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی