زامبی‌گونه

۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#عاشقی» ثبت شده است.

و و و

و چه خوش است
دیدنِ رویِ خوشِ زیبایِ دلگشایِ دوست‌داشتنیِ دوست :)))))))

این یاری که میگم یار نیست :|

محکوم عشقم گرفتار یار
مثل پرنده هوادار یار
مثل یه سایه به همراه یار
بود و نبودم به دلخواه یار
هر چی که یار گفت دلم گفت به چشم
از گل و خار گفت دلم گفت به چشم
هر جا که یار بود دلم گفت برو
با گل و خار بود دلم گفت برو
هوش دل من به افسون یار
فکر دل من پریشون یار
گوشه‌ی چشمام فقط جای یار
کار دو چشمام تماشای یار
یار اگه جانانه خریدار شد
دل گل سرخ توی بازار شد
وای گل سرخ دل من خوار شد
هر چی شد از دست همین یار شد

سرنوشت

به یک تار مو
زندگیم شده بند
نمی‌دانستم
سرنوشت مرا
سر تو
روی خط مویت نوشت!
«ژرف آژنگ»
پی‌نوشت: جدا از شوخی [منظور از شوخی شعر مذکور است.]، زندگیم به یه تار بند شده. امیدوارم در غیاب من اون اتفاقی که نباید، نیفتاده باشه :(

کو؟!

رفت و روبروی آینه ایستاد.
با تعجب از آینه پرسید:
«من» کو؟!



پی‌نوشت: گم‌شده‌ی عزیز، پیدا شو.
بیا که ترجمه‌ای سکوت آینه را :=(
-تاتا

پدرت خوب، مادرت خوب...

چه کرده‌ای تو با من
با ما
با همه مردمان این شهر
امروز خودم دیدم
نانوای محل نیز داشت
جوش شیرین می‌زد!
«ژرف آژنگ»
الان یه سری کج‌اندیش میان وسط میگن داری صنف نونواها رو زیر سؤال میبری ://

ای حال نامعلوم، بگیر بکپ لامصب :|

نصف شبی توی این تاریکی واقعاً چیزی ندارم بگم. چرا بیدارم تا الان؟؟ 😭😭😭
بیدار بودنه به کنار، ترکیدم از گرسنگی :( پاشدم رفتم پای یخچال یه گوجه بود اندازه‌ی یه مشت😶 همونو چند تیکه کردم با سس رفتم بالا😐😐. انگیزه‌م از این کار فقط جلوگیری از پلاسیدن اون گوجه بود. آخه نمیدونید چقدر بامزه بود😍😍
طی اتفاقی کاملاً مضحک - که از گفتنش معذورم - شعرم اومد:
امروز شنیدم
که سرماخورده‌ای
آنقدر فکر تو بودم
عاقبت دیدم
که سرماخورده‌ام
:///
دیگه شاعر کار به نحوه‌ی سرایت بیماری و تخیل و اینا نداشته کلاً میخواسته یجوری سرماخوردگی خودشو بندازه تقصیر معشوق :):
با این که میدونم خوابم نمیاد، شب بر شب‌زنده‌داران خوش😊
-تاتا

از پشت نمازم پیداست

علاقه‌م رو میگم!
حس خوبی بهم دست میده وقتی فقط خودمو خدا میدونیم چقدر دوسش دارم :)
لوس بازی بسه :|
بد و خوب داره خوش میگذره(!). بگذریم که همیشه موانع سر راهن. خب اونا هستن که برداشته بشن. اگه قرار بود بدون سختی و تلخی به زندگی ادامه بدیم، مریض بودیم؟ مثل دنیایی که از اول بهشت باشه :( که چی فانوسن؟! هدف و غایت چی؟! کشک؟! نه دیگه همچینم نیست بالام جان :)
فانوسن تا حالا چیزی توی این دنیا بی‌هدف ندیدم مگر کارای بشر! بعضی کارای بعضی آدما بعضی حس‌ها رو به بعضی دیگه القا میکنه که باعث بروز بعضی رفتارها میشه :):
دوتا حرف برای حسن ختام دارم:
1. قدر پدر و مادر رو بدونین. اگه هم دعوایی کردید (نگفتم خدای ناکرده چون هممون هم میدونیم که ... آره:| ) زود خودتونو بزنید به اون راه که شتر دیدی ندیدی. بعدشم، عزیزم، گل من، بیشعور، نفهم! نکن این کارو. برش ندار ببر بذار خانه سالمندان :( خیلی درکش سخته؟! خب بدبخت فردا خدا هم میذاره توی کاسته‌ت که.
2. ینی بگی یک میلیاردمِ درصد هم شک روا نیست به این که «هر چه کنی به خود کنی». انقدررررر دنیا کوچیکه هاااااا. از من گفتن بود. برای بعضیاتون من جای بچه‌ی کوچیکتونو دارم، پس ببین منِ جِقِله چیا دیدم که دارم از این سن میگم اینو! به قدری فاصله‌ی عمل و عکس‌العمل کمه که نمی‌تونی باور کنی. تااااااااااا میتونی خوبی کن.
تَه‌نوشت: راستی این یارو qr-code که گذاشتم زیر پستا خیلی باکلاسه، نه؟! گفتی نه؟؟ مهم نیست :| خودم که خیلی حال میکنم باهاش :))
-تاتا :)