زامبی‌گونه

۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#شعر» ثبت شده است.

دِ هِل؟

خسته‌ام کردی یارا
سوژه‌ای جدید نداری؟
جز مو افشاندن
کاری نداری؟!
«ژرف آژنگ»
#WildLove
:|||

مستانه شو

دیشب اتفاقی به شعری از حضرت حافظ برخوردم که میشد ازش استنتاج کرد ایشون هم جزو خِطّه‌ی No PV و No Asab بوده. حتی در احتمالات دسته‌ی «من گرگم، یه ارتش تکنفره» هم میشه ایشون رو گنجوند. این بود شعر:
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
بعضی از عزیزان هم نظرات سازنده‌ای مثل «بلند شم خیلیا رو زخمی میکنم» رو هم داشتن.
تا اکتشافات دیگر خدا یار و نگاهدارتان :|♥
-تاتا

این یاری که میگم یار نیست :|

محکوم عشقم گرفتار یار
مثل پرنده هوادار یار
مثل یه سایه به همراه یار
بود و نبودم به دلخواه یار
هر چی که یار گفت دلم گفت به چشم
از گل و خار گفت دلم گفت به چشم
هر جا که یار بود دلم گفت برو
با گل و خار بود دلم گفت برو
هوش دل من به افسون یار
فکر دل من پریشون یار
گوشه‌ی چشمام فقط جای یار
کار دو چشمام تماشای یار
یار اگه جانانه خریدار شد
دل گل سرخ توی بازار شد
وای گل سرخ دل من خوار شد
هر چی شد از دست همین یار شد

سرنوشت

به یک تار مو
زندگیم شده بند
نمی‌دانستم
سرنوشت مرا
سر تو
روی خط مویت نوشت!
«ژرف آژنگ»
پی‌نوشت: جدا از شوخی [منظور از شوخی شعر مذکور است.]، زندگیم به یه تار بند شده. امیدوارم در غیاب من اون اتفاقی که نباید، نیفتاده باشه :(

پدرت خوب، مادرت خوب...

چه کرده‌ای تو با من
با ما
با همه مردمان این شهر
امروز خودم دیدم
نانوای محل نیز داشت
جوش شیرین می‌زد!
«ژرف آژنگ»
الان یه سری کج‌اندیش میان وسط میگن داری صنف نونواها رو زیر سؤال میبری ://

ای حال نامعلوم، بگیر بکپ لامصب :|

نصف شبی توی این تاریکی واقعاً چیزی ندارم بگم. چرا بیدارم تا الان؟؟ 😭😭😭
بیدار بودنه به کنار، ترکیدم از گرسنگی :( پاشدم رفتم پای یخچال یه گوجه بود اندازه‌ی یه مشت😶 همونو چند تیکه کردم با سس رفتم بالا😐😐. انگیزه‌م از این کار فقط جلوگیری از پلاسیدن اون گوجه بود. آخه نمیدونید چقدر بامزه بود😍😍
طی اتفاقی کاملاً مضحک - که از گفتنش معذورم - شعرم اومد:
امروز شنیدم
که سرماخورده‌ای
آنقدر فکر تو بودم
عاقبت دیدم
که سرماخورده‌ام
:///
دیگه شاعر کار به نحوه‌ی سرایت بیماری و تخیل و اینا نداشته کلاً میخواسته یجوری سرماخوردگی خودشو بندازه تقصیر معشوق :):
با این که میدونم خوابم نمیاد، شب بر شب‌زنده‌داران خوش😊
-تاتا

آره اینجوریاس!

گویند که شب تاریک باشد
شاید
که چون تو
نیایی برون در شب‌ها
«ژرف آژنگ»
بعد از یه ماهی که نبودم هنوزم در پی حذف کردن اون مزاحمم. ولی نمیشه خدایا نمییییییییشششششهههههههه. مثل بختک افتاده روی تک تک لحظه‌هام. چجوری میری لعنتی. چرا زندگی من؟! این همه آدم، اییییییییین همه. فقط باید میومدی سراغ من؟! گند بزنن به لحظه‌هایی که برات وقت گذاشتم تا بهت بدنگذره و تو خیلی از لحظات منو زهر کردی. امیدوارم حضرت حافظ راست گفته باشه وگرنه اون دنیا یه تسویه حساب دردناک باهاش دارم...
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور