#تناقض_نامه_ای_به_نام_زندگی
صابر ۱۵۱
از روزی که این آرایه را دیدم - که در ویکیپدیا بود آن هم سال اول راهنمایی نظام خودمان - خیلی مرا مجذوب کرد. دوست داشتم قسمتی از روزهایم دنبال تناقض جدیدی باشم اما فکرش را هم نمیکردم که ببینم روزی همهی اطرافم را تناقض فراگرفته و خودم هم غرقم در این سیلاب شوم. خیلیهایش میآزارد مرا بس که «بس ناجوانمردانه سرد است».
گاهی بعضیها هستند و نیستند و بعضی دیگر نیستند و هستند. گاهی خودم شادم و میگریم.
...و غمگین آنجاست که نبودش را میبینی!
اما در هر صورت، بازهم زندهباد زندگی :)
نظرات (۲)