زامبی‌گونه

#کی_با_منه

عنوان، یه استفهام انکاری بود. ینی کلاً هیشکی با من نیست :)

یه دوست غریبه‌ای سه شب پیش بهم گفت:«تو از زجر کشیدن لذت می‌بری». این در حالی بود که ایشون فقط یه روز و نصفی بود که با من آشنا شده بود. دیگه انقدر تابلو شدم که طرف از دور هم می‌بینه می‌گه:«عه این اسکل زجرکشَ رو ببین»!

یه سری یه کمپین راه انداخته بودیم سخن‌بزرگان رو جمع می‌کردیم مثل اونی که توی این پست نوشته بودم. یکی از جمله‌هایی که #تنفس بهم گفت و خیلی باهاش حال کردم این بود:«از حرف زدن بدم نمیاد ها. از زرررررر بدم میاد حتی یه کلمه».

خودمم توی جوب هستم [کنایه از در جریان بودن] که دارم از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگه خرپرش می‌زنم ولی دیگه چه کنم.

شاید رفتم [که بمیرم]...

مزخرف‌نوشت: دوست عزیزی که دنبال می‌کنی، توقع دنبال شدن داری و اگه دنبال نشدی منو آنفالو می‌کنی از همین تریبون اعلام می‌کنم: BK :) دنبال کردن زوری نیست. یاد بگیر درک کنی هر قابلیتی رو به چه دلیلی می‌ذارن توی یه سیستم.

نظرات (۴)

۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۹
Nina Mars
آره واقعا راست میگی 
منم فکر میکنم خودتو زجر میدی شاید اینطور نباشه 
صابر
چی بگم والا
۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۱۸
(ک) (شباهنگ)
  هر کسی سوزد بنوعی در غم جانانه ای..
باید تحمل کرد..و جنگید..
صابر
انقدر داغونم که حال جنگ نیست...
بیش‌تر از همه هم باید با خودم بجنگم
۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۳۸
bahar ...
😃استفهام انکاری
صابر
:"
۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۱
بهار پاتریکیان D:
خرپرش D:
+
خدانکنه [واسه خط آخر:)]
صابر
:))
+
آرزومه که خدا یه کاری بکنه در این راستا!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی