آره اینجوریاس!
خودم ۱۸۲
۲۷ مهر
با سلام و معذرت به خاطر کم کار شدنم [و باز هم میدونم مهم نیست براتون :): ]
و همچنین معذرت از اهالی ادب؛ آخه شعر نو [و نیز سپید] اساساً درونمایهای سیاسی یا اجتماعی داشته اما میبینید که با حسی احمقانه به نام «عشق» قاطیش کردم.
یه سری هم هستن برعکس خیلیا انقدر بااستعدادن و هنرمند ولی جایی نمیگن که ریا نشه. ای بلاگر گرانقدری که شعر نو میگید و توی وبسایت «شعرنو» دفتر شعری دارید، شعراتونو خوندم. کارتون عالیه D:
پرحرفی بسه. برم سراغ اصل مطلب:
مست نگاهت
بیمهی شخص ثالث نداشت
حداقل خسارتی بده
بابت تصادف با نگاهم
نیست هیچ شکایت
میهراسم افسر نیز
مجنون کروکیاش شود
«ژرف آژنگ»
یه ساعت میگذره. رفت. منم رفتم. یه حرفایی همیشه ته دل میمونه. آدما! لعنت به غرور مزخرفتون...
...
دلگیر نیستم چون دیگه دلم گیر نیست. باز شده از هر چی بود و نیست. دلم همیشه یه کلمه میخواست که هرگز نشنیدمش. چس ناله بهم میاد خودمم میدونم.
دستام... پاهام... مغزم... هیچی درست کار نمیکنه. نمیدونم چرا هستم. نمیدونم کجام. فقط میدونم دارم تموم میشم :(
کمکی از دست هیشکی برنمیاد مگر خدا. از اونم شرمندم پس دیگه امیدی نیست که اوضاع بهتر بشه. فقط امیدوارم بدتر نشه [البته اگر بدتری هم باشه!].
از این دروغایی هم که دلم رو بهشون خوش کردم خستهم. از اینا:
طعم بوسهات
آنقدر شیرین بود
که میدانم
از اعتصاب غذا
جان میدهم آخر
«ژرف آژنگ»
علت نامگذاری این پست رو در زیر بخونید:
در شمس بودنت
ندارم هیج شک
ماندهام
مولانا
پروانه
یا که زمینم!
«ژرف آژنگ»
:))))) ملتفت نمیشه که چقدر دوستش دارم حتماً باید اینجوری بشم :|
میخوام یه استدلالی به سبک کتاب تعلیمات دینی دورهی دبیرستان انجام بدم.
مقدمهی1: یه روز معلمی به شاگردش گفت: بیا و روی تخته یه قطار بکش. دانشآموز رفت پای تخته و از اونجا که هنوز به مرحلهای نرسیده بود که بتونه قطار رو نقاشی کنه، یک ریل کشید و گفت: استاد تمومه! معلم نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: قطاری نمیبینم :( دانشآموز هم گفت: استاد شما داشتید اون طرف رو نگاه میکردید که قطار رفت!
مقدمهی2: تا وقتی اون نبود، همه چیز سر جاش بود و زندگی روال عادی خودش رو داشت. از روزی که سر و کلهش پیدا شد، زندگی رو بر باد داد. حالا منم و زندگیِ برابر با هیچ. چیزی از زندگی نمونده که تقدیم کنم :(
نتیجه: دوستش دارم :|
اگه استدلال براتون منطقی نبود، بگید از وسایل کمک آموزشی [اصطلاح پرکاربرد دبیر ریاضی دورهی راهنمایی به معنای: تخته، شلنگ، فلک و ...] برای تفهیم استفاده کنم :)