۶۳ مطلب با کلمهی کلیدی «#عاشقی» ثبت شده است.
۱۰
اسفند
دیشب توی راه خونه توی اتوبوس نشستم. کمی دلگیر بودم. حوصلهم سر رفته بود ناجورطور. گفتم چه کنم چه نکنم که دیدم باو دفترچهی واژگان انگلیسی (دفترچهی مورد علاقهم) دم دسته. همینجوری یه شعری گفتم به امید این که شــــــِــــرّ نشده باشه...
قدم زنان
روانم
به سوی تو
به سوی دریای عشق
به قصد وصال
جوانهزنان
رشدکنان
به پای تو
پاپیتالوار
تا رسم به قامت چو سروت
بچینم میوهای
زان لعل شیرین
«ژرف آژنگ»
۰۸
اسفند
به کدام کوی و خیابان
کوه و بیابان
سر گذارم تا ببینم
لحظهای
روی چو ماهت
ماه من
گرچه اسیرم
غم و اندوه و جدایی
میدانم روزی
بیایی
«ژرف آژنگ»
پینوشت1: یک عدد ماه پیدا نشده گم شده است. با گرفتن نشانی تحویل دهید. با تشکر :'(
پینوشت2: الان که دارم مینگارم، بینگارم. این مگسه انگارم که دست از سر دستانم بر نخواهد داشت [عصبـیـیـیـیـی]
۰۴
اسفند
- بیا اینجا ببینم...
+ بله؟
- تو زندگی نداری مگه؟!
+ [کمی نگاه]
- مگه کنکور نداری؟!
+ [پایین انداختن سر و سکوت]
- با تو نیستم مگه؟!
+
- با توام هاااااااا
+ [مخفی کردن حرفهای دل]
-
+
اندکی بعد:
+ چته لعنتی؟!
+ خودمم نمیدونم
+ واقعاً من توام؟!
+ تو دیگه بس کن. تو که منو میفهمی چرا؟!
+ برو برش گردون اگه خیلی ...
+ نمیخوام. خستهم. اگه درک میکرد، اگه احساس سرش بود خودش میاومد. میخوام توی راکدی زندگیم غرق شم.
+ هر طور مایلی [رفتن...]
+ تو هم منو تنها بذار. تو هم منو نبخش. ای کاش میشد بیصدا، بدون قرمز شدن چشم گریه کرد...
۰۲
اسفند
با یکی از دوستان چند وقت پیش توی تاکسی نشسته بودیم که یه حرف جالبی زد:
-فکرشو بکن! چهقدر سخته یکیو دوست داشته باشی اما اون خبر نداشته باشه :(
+خوب، حالا تو فکر کن تو دوستش داشته باشی، خبرم داشته باشه، اما توی روت وایسه بگه من یکی دیگه رو دوست دارم :'((
فردای اون روز منو دید و گفت:
-به حرف دیروزت فکر کردم دیدم از اونم سختتر هست!
+چی مثلاً؟!
-یکیو به خاطر کسی که دوستش داری، دوستش داشته باشی. زوری!
+...
حالا که فکر میکنم باید اون موقع میگفتم:
بدتر از این نیست که هیچکس توی دنیا دوست داشتنتو نفهمه! یکی اسم هوس روش بذاره، یکی حماقت. یکی لجبازی، یکی نیاز طبیعی!
این که یه پزشک بهت بگه عشق برات ضرر داره. بگه احساسات سمّه برات.
...
دوباره میشکنه سکوت با بغضم
دوباره آدما حالتو میپرسن
دوباره مث قدیم تو قلبمو بشکن
دوباره گریه کبودی چشمم
...
پینوشت: عنوان مطلب برگرفته از «
نظریهی حالت گذار» است و نیاز به اندکی تأمل برای درک ارتباط دارد!
۰۱
اسفند
شبهایم میگذرند و من
«در حسرت ماه»
در انتظار پایانی
بر آغاز این «شب تار»
پس کجاست
آن «پایان شب سیاه»
«ژرف آژنگ»
پینوشت: در شعر از علامت گیومه («») برای نمایش آرایهی تضمین استفاده شده است.
۳۰
بهمن
امروز داشتم توی یکی از برنامههای اجتماعی توی تایملاینم گشت میزدم که رسیدم به هشت ماه پیش...
یادش به خیر دوران زیبایی بود. گرچه بیشتر یه سراب بود و شاید هم یک گرداب. هر چه بود گذشت. حالا چند شعر به جا مانده که در زیر یکی از آنها را میخوانید:
تنها که میشوم این شبها
سوی تو میآیم
سوی دریا
در خیالم با قایقی
از جنس یک رؤیای خیس
پارو میزنم به شوق تو
دل را میزنم به دریا
از ذوق دیدنت هم
میکشم یک فریاد
فریادی از ته دل
به بلندی یک پرواز
«ژرف آژنگ»
۲۸
بهمن
شوریِ شوریدگیام
از دستم برفته بر باد
در عوض تلخم
وقتی شیرین نیست
آنچه عوض دارد
گله ندارد
«ژرف آژنگ»