#توشناسی
صابر ۱۹۳
۰۶ شهریور
آدمهای کر و کور
جان به جان
همین هستند که هستند
شل و پل
لنگ و لوک
باز همین و این
آزاردهندهتر است برایم
حتی از برنامههای شبکهی نور
«ژرف آژنگ»
درخواستنوشت: غمگینترین آهنگی که میشناسی برام بنویس. ممنونم...
یه ساعت میگذره. رفت. منم رفتم. یه حرفایی همیشه ته دل میمونه. آدما! لعنت به غرور مزخرفتون...
...
دلگیر نیستم چون دیگه دلم گیر نیست. باز شده از هر چی بود و نیست. دلم همیشه یه کلمه میخواست که هرگز نشنیدمش. چس ناله بهم میاد خودمم میدونم.
دستام... پاهام... مغزم... هیچی درست کار نمیکنه. نمیدونم چرا هستم. نمیدونم کجام. فقط میدونم دارم تموم میشم :(
کمکی از دست هیشکی برنمیاد مگر خدا. از اونم شرمندم پس دیگه امیدی نیست که اوضاع بهتر بشه. فقط امیدوارم بدتر نشه [البته اگر بدتری هم باشه!].
از این دروغایی هم که دلم رو بهشون خوش کردم خستهم. از اینا:
طعم بوسهات
آنقدر شیرین بود
که میدانم
از اعتصاب غذا
جان میدهم آخر
«ژرف آژنگ»
علت نامگذاری این پست رو در زیر بخونید:
در شمس بودنت
ندارم هیج شک
ماندهام
مولانا
پروانه
یا که زمینم!
«ژرف آژنگ»
:))))) ملتفت نمیشه که چقدر دوستش دارم حتماً باید اینجوری بشم :|
میخوام یه استدلالی به سبک کتاب تعلیمات دینی دورهی دبیرستان انجام بدم.
مقدمهی1: یه روز معلمی به شاگردش گفت: بیا و روی تخته یه قطار بکش. دانشآموز رفت پای تخته و از اونجا که هنوز به مرحلهای نرسیده بود که بتونه قطار رو نقاشی کنه، یک ریل کشید و گفت: استاد تمومه! معلم نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: قطاری نمیبینم :( دانشآموز هم گفت: استاد شما داشتید اون طرف رو نگاه میکردید که قطار رفت!
مقدمهی2: تا وقتی اون نبود، همه چیز سر جاش بود و زندگی روال عادی خودش رو داشت. از روزی که سر و کلهش پیدا شد، زندگی رو بر باد داد. حالا منم و زندگیِ برابر با هیچ. چیزی از زندگی نمونده که تقدیم کنم :(
نتیجه: دوستش دارم :|
اگه استدلال براتون منطقی نبود، بگید از وسایل کمک آموزشی [اصطلاح پرکاربرد دبیر ریاضی دورهی راهنمایی به معنای: تخته، شلنگ، فلک و ...] برای تفهیم استفاده کنم :)
نمودار زندگیم
رو به نزول است اکیداً
به صفر نرسیده ثابت بشود صلوات!
«ژرف آژنگ»
پینوشت: چه وضشه؟؟؟ هان؟؟