#ناموصن_چه_وضشه_با_این_نوناشون
صابر ۲۶۵
۲۹ ارديبهشت
یه دبیر ریاضی داریم [شایدم داشتیم!] انقدر این بشر گل بود و باحال اصن مستفیض که میشدی کنارش هیچ، هی میخواستی درس بده هی درس بده هی...
بالای صفحات دفتر ریاضیم، جملات حکیمانهی ایشون رو ثبت و ضبط کردم تا یادگاری بمونه. یکی از این جملات که شبیه شعر بود اینه:
شده بر محور xها عمود :||||||||
ینی این بشر حرف میزد طلا بود. منم با استفاده از این سخن که شبیه شعری از شاملو [!!!] بود یه شعر سرودم:
کمان ابروی تو
یا که تیر مژگانت
بوده که اکنون خطی
از درجهی یک
شده بر سهمی قلبم عمود
از این سو
به آن
«ژرف آژنگ»
پینوشت: کاش بعضیا بودن اینجا و میخوندن اینا رو.
پینوشت²: بعضیا دوست که نیستن، فرشتهن، عشقن، عزیز، ماه و... ^_^
گلولهها
در اسلحه جای گرفتهاند
بهتر است برایم
که قربانی تو باشم
نه در کنارت
«ژرف آژنگ»
ترجمهی قسمتی از: روز سومِ عیاشی هفت روزه - مریلین منسون
لطفاً بگید اگه منسون نگفته بود و از خودم نوشته بودمش نظرتون چی بود؟
پینوشت: انبساط رو در نقطه نقطهی جهان من میشه حس کرد. کافیه پا به دنیام بذاره یکی خودشم منبسط میشه جهانش D:
ثانیههای زندگیم را
آنقدر پیچ دادی
در میدان گیسویت
که هم آنها سرگیجه گرفتند
هم من
دائرةالمعارف شدم
نکند پرگارم انگاشتهای؟!
«ژرف آژنگ»
پینوشت: دائرةالمعارف رو نمیتونم کامل بگم چجوری استفاده کردم :| مطمئنم منظورو نمیرسونم. یهجوری هم با دایرهش کار داشتم که تناسب داشته باشه هم این که بگم علوم و دانشها توی پیچش زلف یاره. گند زدم با توضیحم انگار :((( خستم مثل محمدصابری که توی امتحان ورودی تیزهوشان دورهی راهنمایی شرکت کرد و وضعیت غایب براش ثبت شد...
پینوشت²: از یه بنده خدایی باز هم معذرت میخوام :(
خواستم
خط بزنم نام شومش را
دیدم
ای وای
پررنگتر میشود!
«ژرف آژنگ»
_دوست داشتن دوستم خیلی وقته تبدیل به عشق شده :|
میدونم بیمارگونهس
ولی خالص
ولی جالب...
«بهرام نورائی»
_خدا بخواد میخوام دوستمو با چندتا سورپرایز [دوستان بیمزه از اتاق فرمان اشاره میکنن بگو غافلگیری] خوشحال کنم ^_^
عاجزانه و فریبا
گفت:
همین یک بار
من هم گفتم:
مجموعهی اعداد طبیعی نامتناهیست
آن نیز
با یک شروع میشود!
«ژرف آژنگ»
پینوشت: اون فریبا فریبتون نده :| همون فریبنده منظورم بود