زامبی‌گونه

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#بلاتکلیفی» ثبت شده است.

#آخه_چی_بگم_بهت_سوپرسل_جان

چه وضشه جمع کن بساطتو دیگه اه. بعد عمری Clash of Clans رو گذاشتیم کنار حالا Clash Royale ساختی واسه من؟! آخه جنازه این همه وقت؛ حالو ای موقه؟! نه، الان که کنکور دارم وقتش بود به نظرت؟؟؟ حالا مایکروسافت اومده نوکیای ورشکسته رو از فنلاند خریده، باید با شرکت شما تلافی‌شو دربیاره؟؟

اینجانب اعلام می‌دارد اصلاً عصبانی نبوده و در کمال صحت و سلامت این متن را نگاشته‌ام :|

#منم_و_تنهایی_دلهره_حالم_حرف_نداره

ظهر جمعه و نشسته‌ام رایانه‌ای که تمام عمرش لَنگ جریان AC بوده است. نوشتنی که محتاج امواج الکترومغناطیس یک مودم است و تنهایی...

موجود زنده‌ای در این اطراف نیست تا دلم را خوش کند چندی برای با هم بودن و حداقل حرف زدن. با صدایی آکنده از خش و خاشاک می‌خوانم از Nothing else mattersی که آن هم بدون پخش‌کننده‌ی صوت ارزشی ندارد. تا به حال نه من این حجم از نیازمندی را یک‌جا دیده بودم و نه این حجم از نیازمندی مرا یک‌جا!

تنها یک بی‌نیاز است که او هم دمخورم نمی‌شود بس که بد کردم در برابرش. نمکدان‌هایی که شکست و خیلی اوقات زحمتی برای جمع شدنش کشیده نشد از شرم و خجالت. بشکند این سر که هدف ندارد. پوچ مطلق هم کم است برایش.

می‌خوانم از خاطرات خوش دیگران و افسوسی بیهوده که ای کاش من هم؛ خوب تقصیر خودم است که اشتباه کردم. زنده‌باد اشتباه خوب من

😏😏😏

#صلاح_رأی_خویش_صابران_دانند

باو از یه هفته پیش هر روز یکی داره یه چی می‌گه. یکی می‌گه به اون رأی بده اون یکی می‌گه به این رأی بده اصاب مصاب نذاشتن که. اصن آقا رأی خودمه دوست دارم سفید بدم اصن. والا. به همه چیز آدم کار دارن به رأی آدمم کار دارن. رأی خودمه دوست دارم... اصن شاید دوست داشته باشم رأی ندم، حرفیه؟!؟!
آقو رأی اول بالأخره حال و هوای خودشو داره. نگران نباشید عزیزان همیشه در صحنه‌ای که الان می‌آید می‌گید برای چی رأی نمی‌دی. گرچه در وهله‌ی اول مال خودمه اختیارشو دارم ولی من رأی می‌دم هر جوری هست. نه این که از این شعارای صدمن یه غاز بدم و بگم آی فلان آی بیسار، نه. این کار رو انجام می‌دم که فردا اگه نماینده‌ای آینده‌م رو خدای نکرده زبونم لال (!) خراب کرد یه حقی داشته باشم که اعتراض کنم.
من دیگه حرفمو تموم می‌کنم و می‌گم آی ملت رأی دادن حق شماست و حق شما رأی دادن است D:
(ای آرایه‌ی عکس(قلب)! عاشقتم خیلی باحالی قاموسن (این قاموسن از قصد بودا) ).
پی‌نوشت: این مطلب نه ساعت پیش نوشته شده و الان من در شهر خودم نیستم :)
موفق باشید و سربلند...

#کمی_سخت_کمی_سخت

در مورد تیتر بگم که جناس تام هستش وگرنه بیکار نیستم تکرار کنم :|
الان که دارم این متن رو می‌نویسم همزمان دارم خودمو سانسور می‌کنم که مبادا به سرعت بی‌نظیر اینترنت و همچنین نحوه‌ی خدمت‌رسانی(ایهام) اپراتورهامون از گل نازکتر بگم. آخه لامصبا هفتادودو ساعت اختلال یعنی چی؟؟ برای چی؟؟ مگه جنگه؟؟
نوشتن با گوشی هم بالاخره حس خودشو داره آقو.
فقط به اندازه‌ی دو مصراع حرف حساب دارم که اونم صددرصد نامفهومه درحالی‌که صددرصد مفهومیه!
درد راک نیا
نود بو نیا
خوش باشید و دنیا به کام.
+ پاسبان راه راست باشیم؛ سوگواری محض یادآوری‌ست...

#تموم_شو_لعنتی

چرا دست از سر هفته‌ام برنمی‌داری تو؟
ارث پدرت دست من نیست.
باور کن.
به اندازه‌ی کافی خاطراتم را دوباره تجربه کردم در تو.
آن‌قدر پر هستم که تا صبح هم بگریم اشک در مشکم داشته باشم.
تو بودنت مایه‌ی عذاب من است.
مخصوصاً که این‌بار ماه سال هجدهم من با تو تمام می‌شود.
این هجده از دست تو هشتادویک می‌شود آخر!
نباش اصلاً.
بمیر جمعه!
بمیر!

#تا_نشی_نمیشی

سر بذار روی شونه‌هام
تا بگم آروم از غصه‌هام
تا بگم چی اومد به سرم
رفت چرا نازنین دلبرم


تنهای تنها

تا محتاج یه کار اینترنتی نشن،
تا توی یه مشکل زبان انگلیسی گیر نیفتن،
تا توی گوشی‌شون به بن‌بست نرسن،
تا تنهای تنها نشن عییییییییین من،
تا نیاز به یه همدل برای درددل نداشته باشن،
نیستن،
نیستن
و نیستن...
این‌جا منم و تنهایی‌ام و خدایی که در این نزدیکی‌ست اما دور!
پی‌نوشت: یه حرفایی هستن مثل خوره به جون آدم میفتن و تا گفته نشن، راحت نمی‌شیم. الان کمی، فقط کمی راحت‌ترم...

#سهم_من_از_باتوبودن

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می‌کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده
تنگ غروب
...
جای جالبش اینه که یه غروب هم با تو یادگاری ندارم :)
اینا به کنار، حالت چطوره؟
امیدوارم خوب و شاد باشی.
من با خودم می‌جنگم این روزا.
می‌خوام کسی صدمه نبینه...