زامبی‌گونه

۶۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#دلنوشته» ثبت شده است.

#خسته_یه_خسته

آدم‌های کر و کور

جان به جان

همین هستند که هستند

شل و پل

لنگ و لوک

باز همین و این

آزاردهنده‌تر است برایم

حتی از برنامه‌های شبکه‌ی نور

«ژرف آژنگ»

درخواست‌نوشت: غمگین‌ترین آهنگی که می‌شناسی برام بنویس. ممنونم...

#سیگار_پشت_سیگار

مُد بود گفتن این که: کریم مسلمون نیستی تو! اما حالا این میرزاست که مسلمون نیست. یه آهنگی از حاج [!] رضا یزدانی به دست من رسوند که هم شد عنوان این پست و هم شد انگیزه‌ای برای امتحان یکبار سیگار...

نشد! این کاره نیستم. البته اگه منو به جونش قسم نمی‌داد یه پُک می‌زدم اما نذاشت.

توصیه می‌شود:

خمیازه‌های کش دار سیگار پشت سیگار

شب، گوشه‌ای به ناچار سیگار پشت سیگار

این روح خسته هر شب جان کندنش غریزی‌ست

لعنت به این خودآزار سیگار پشت سیگار

پای چپ جهان را با اره‌ای بریدند

چپ پاچه‌های شلوار سیگار پشت سیگار

در انجماد یک تخت این لاشه منفجر شد

پاشیده شد به دیوار سیگار پشت سیگار

صد صندلی در این ختم بی‌سرنشین کبودند

مردی تکیده بیزار سیگار پشت سیگار

این پنج پنجه امشب همخوابگان خاکند

بدون دست و گیتار سیگار پشت سیگار

مردم از این رهایی در کوچه‌های بن‌بست

انگارها نه انگار سیگار پشت سیگار

مبهوت ردّ دودم این شکوه‌ها قدیمی‌ست

مؤمن به اصل تکرار سیگار پشت سیگار

صد لنز بی‌ترحم در چشم شهر جوشید

این شاعران بیکار سیگار پشت سیگار

درلابه‌لای هر متن این صحنه تا ابد هست

مردی به حال اقرار سیگار پشت سیگار

اسطوره‌های خائن در لابه‌لای تاریخ

خوابند عین کفتار سیگار پشت سیگار

عکس تو بود و قصه قاب تو بود و انکار

کوبیدمش به دیوار سیگار پشت سیگار

هر شب همین بساط است چای و سکوت و یک فیلم

بعد از مرور اشعار سیگار پشت سیگار

ته‌مانده‌های سیگار در استکانی از چای

هاج‌اند و واج انگار سیگار پشت سیگار

کنسرو شعر سیگار تاریخ انقضا خورد

سه یک ممیز چهار سیگار پشت سیگار

خودکار من قدیمی‌ست گاهی نمی‌نویسد

یک مارک بی‌خریدار سیگار پشت سیگار

شعر از بانو اندیشه فولادوند

بی‌ربط‌نوشت: دوست عزیز و متشخصی که با اسم همکلاسی اومدی این‌جا و داری نمک می‌ریزی خودتو معرفی کن...

#بی_تو_به_سر_میشود

اولین آهنگی که منو به دنیای راک و متال کشوند، همونطور که میرزای جان هم میدونه، Psycho از گروه Muse بود. ریف (در متال و راک ینی ملودی و ریتم) این آهنگ به قدری روم تأثیر گذاشت که تا یه هفته داشتم فقط همین یه آهنگو گوش می‌دادم. امشب با توجه اتفاقی که ظهر افتاد دوباره هوس کردم گوش بدم. رسید به این‌جا:

Love, it will get you nowhere

عشق، به هیچ‌جایی نمی‌رسونتت

دیدم ای بابا چقدر حرف دله. حالا هم تصمیم دارم بدون LOVE به این زندگی ادامه بدم تا جایی که بشه. آخه از یه طرف هم به قول منسون LOVE IS EVOL ینی «عشق شیطانه» [!]. خودمم فکر نمی‌کردم نسبت به عشق این‌قدر تغییر موضع بدم :(

توضیح: EVOL یک نوع گفتاری از EVIL هستش.

#منو_پوچی_همین_الان_یهویی

یه ساعت می‌گذره. رفت. منم رفتم. یه حرفایی همیشه ته دل می‌مونه. آدما! لعنت به غرور مزخرفتون...

...

دلگیر نیستم چون دیگه دلم گیر نیست. باز شده از هر چی بود و نیست. دلم همیشه یه کلمه می‌خواست که هرگز نشنیدمش. چس ناله بهم میاد خودمم می‌دونم.

دستام... پاهام... مغزم... هیچی درست کار نمی‌کنه. نمی‌دونم چرا هستم. نمی‌دونم کجام. فقط می‌دونم دارم تموم میشم :(

کمکی از دست هیشکی برنمیاد مگر خدا. از اونم شرمندم پس دیگه امیدی نیست که اوضاع بهتر بشه. فقط امیدوارم بدتر نشه [البته اگر بدتری هم باشه!].


از این دروغایی هم که دلم رو بهشون خوش کردم خسته‌‌م. از اینا:

طعم بوسه‌ات

آن‌قدر شیرین بود

که می‌دانم

از اعتصاب غذا

جان می‌دهم آخر

«ژرف آژنگ»

#سه_گانگی_شخصیتی

علت نامگذاری این پست رو در زیر بخونید:

در شمس بودنت

ندارم هیج شک

مانده‌ام

مولانا

پروانه

یا که زمینم!

«ژرف آژنگ»

:))))) ملتفت نمی‌شه که چقدر دوستش دارم حتماً باید این‌جوری بشم :|

می‌خوام یه استدلالی به سبک کتاب تعلیمات دینی دوره‌ی دبیرستان انجام بدم.

مقدمه‌ی1: یه روز معلمی به شاگردش گفت: بیا و روی تخته یه قطار بکش. دانش‌آموز رفت پای تخته و از اون‌جا که هنوز به مرحله‌ای نرسیده بود که بتونه قطار رو نقاشی کنه، یک ریل کشید و گفت: استاد تمومه! معلم نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: قطاری نمی‌بینم :( دانش‌آموز هم گفت: استاد شما داشتید اون طرف رو نگاه می‌کردید که قطار رفت!

مقدمه‌ی2: تا وقتی اون نبود، همه چیز سر جاش بود و زندگی روال عادی خودش رو داشت. از روزی که سر و کله‌ش پیدا شد، زندگی رو بر باد داد. حالا منم و زندگیِ برابر با هیچ. چیزی از زندگی نمونده که تقدیم کنم :(

نتیجه: دوستش دارم :|

اگه استدلال براتون منطقی نبود، بگید از وسایل کمک آموزشی [اصطلاح پرکاربرد دبیر ریاضی دوره‌ی راهنمایی به معنای: تخته، شلنگ، فلک و ...] برای تفهیم استفاده کنم :)

#درود_بر_شرفت

میرم سر اصل مطلب. متأسفانه دارم توی جایی زندگی می‌کنم که زیاد بودن محبوبیت و بازدید و لایک و این کوفت و زهر مارها رو جنسیت تعیین می کنه. ینی هرچی نامرد تر باشی بیشتره اینایی ک گفتم. توقعی هم ندارم چون توقع داشتن از این جماعت منبسط فقط یه کار بیهوده‌ست و بس.
از این که عشق بذارم پای تک تک کلمه‌هام و هیشکی به هیچ قسمت بدنش نباشه خستم. خسته از مجازیایی که فقط دنبال چارتا چرت و پرت برای خندیدن‌ها و لذت‌های مبتذل هستن برای گذروندن وقت به ظاهر گرانقدرشون.
ما عادتمون شده بالای ۵خط رو نخونیم که مبادا چشامون از گشادی دربیاد. بهتره این بساط که یه سری بالاسری برامون پهن کردن جمع بشه قبل از این که زندگی ما به وسیله‌ی اونا جمع بشه.
میرم به انزوا. جایی که ارزش حرفامو حداقل خودم می‌دونم. جایی که خودم می‌دونم ۵خط شعر گفتن و توی هر خط وجود دو آرایه یعنی چی. جایی که برام تره خورد میشه.
یه عده تا چند روز پیش بودن که یه کلمه هم می‌گفتن کلی دلگرم می‌شدم. اما با بعضی حرکتاشون الان برام قدر علف هرزای بازی کشاورز کوچولو هم ارزش ندارن.
این جماعت هپلی هم باشن ب امید خدایی ک در این نزدیکی‌ست. باشد که رستگار شوند.
میرم و با کوله‌باری پر برمی‌گردم. خدا رو شکر چیزی هم برای کنکور نخوندم که چس ناله کنم آی کنکور دارم وای کنکور دارم.
میرم اما برمی‌گردم تا یه سری چیزا رو به یه سریا بفهونم. تا انقدری قوی بشم ک یه سری مزاحم رو از سر راه بردارم.
هر نظر و انتقاد و توهینی باشه پاسخگو هستم ؛)
خدانگهدار تا حداکثر یک سال دیگه✋

#عجب_حلوای_قندی_تو

والا مگه باحال‌تر از تو هم هست؟! :)
این عزیز ما نمی‌دونم چرا این چند روز این‌قدر ناراحته. امیدوارم هرچه زودتر حالش خوب شه.
اینا رو گفتم چون برای خودم این #تنفس خیلی خیلی مهمه.
جدا از این مبحث، خودمم خیلی ناراحتم. کارم شده بداهه شعر گفتن و بعد پنج دقیقه سپردنش به باد فراموشی :((( غمگینم از این سنگینی بار آویزان شده از دوشم.
و باز هم می‌گم:
عجب حلوای قندی تو♥
با تمام این تفاسیر به قدری خوش‌حالم از همین نفس کشیدن ساده و بیدار شدن با صدای مادرم که اصلاً در هیچ سرویس وبلاگ و هیچ کلمه‌ای نمی‌گنجه.
جدیداً فاز غم زیاد شده. ناموص‌طوری جمش کنید دیگه. هر دم و بازدمی که انجام می‌دید معجزه‌ست باور کنید. معجزه هم هست دیگه چی می‌خواید؟! مرسی اه :|
پی‌نوشت: ناموص‌طوری = ناموص‌وار = ناموصاً = قاموساً = پابوساً = فانوساً = کاووساً [همان «جونِ کی‌کاووس» منظور است.] = ناموساً