زامبی‌گونه

۶۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#دلنوشته» ثبت شده است.

#فقروفنا

نه به صدای بلند مریلین
نه به خواندن جوشن کبیر
:(((
ناموص‌طوری یکی نیست به من بگه: what the phase ؟!
ما جماعت که اصولاً اهل تعادل نیستیم. بالاخره از یه وَرِ بوم میفتم دیگه...

#بازیگر_خوش_نقش_زندگی_من

تو این لیوان حل کن فلوکستین و
خاطرات شب‌های غمگین و
بار فکرای سنگین و
تو این لیوان حل کن..
«کاوه آفاق»
به تو نیاز داشتم که امروز آمدی آن هم چندی پس از خواب تلخم. آمدی و فکر کردم که دیگر من آن شاهزاده‌ی خوشبختم. نمی‌دانستم در پس هر دری که بسته می‌شود، حکمتی هست. آمدی و از یارت برایم گفتی. من هم به احترام خنده‌های عاشقانه‌ات نقابم را گذاشتم و خندیدم همپای لبانت. چه تلخ و چه شیرین، تو هستی و این برای من کافی‌ست.
این قطعه‌ی زیر از Muse به طرز عجیبی مخاطبش منم :|
You've been never truly loved
تو هرگز حقیقتاً دوست داشته نشدی
You've always been betrayed
تو همیشه مورد خیانت قرار گرفتی
ینی داغون شدم آقو له له شدم اینو شنیدم :(
خلاصه این که:
به افق خیره شوم
یا که عمود
تار و پود وجودت
همگی معجزه باشد
«ژرف آژنگ»
پی‌نوشت: این متن هم مثل زندگیم شد. همش از این شاخه به اون شاخه...

#یه_دلم_میگه

[کمی انتقادی]
این دل دیگه جا نداره!
موندم عکسای روشنفکرای خیره به دوردست، سیکس پک عزیزانِ تازه از gym برگشته، فتیشیسمِ عن، پست تسلیت به حبیب فقید درحالیکه یک آهنگ هم از اون عزیز به گوشش نخورده، [این خیلی زور داره:] قوانین گروه متالهدها و در نهایت کانسپچوالیسم و هنر فیگوراتیو مشتی تازه به دوران رسیده رو کجای دلم بذارم!
شاید وقتشه یه سری چیزا رو تخلیه کنیم!
خاطره‌نوشت: چند ده دقیقه پیش یکی از دوستان اهل #سخن_بزرگان گویی اومد پیشم و گفت:« چرا سربازی باید برم؟؟» گفتم:«دو سال کچل می‌کنی بهت می‌خندیم تموم می‌شه دیگه» و این سخن نورانی رو فرمود:«آخه عمرم اونجوری که نمی‌خوام به گند کشیده می‌شه!». بسی مستفیضمون کرد بی‌انصاف :)

#لب_مرزم_انگار

دیشب به یکی از دوستان هم گفتم. یه حسی بهم می‌گه خیلی نمونده از سفرم.
هنوز دارند می‌چرخند
ثانیک‌ها دور میدان
نمی‌دانند تو
خیلی وقت است رفته‌ای
به خیابان بی‌وفایی
بن‌بست تنهایی
«ژرف آژنگ»
و نیز:
سکوت سنگین توست
سایه فکنده بر من
دور می‌شوم از سایه‌ها
پرتو سیاهی‌شان کورکننده‌ست
«ژرف آژنگ»
یهویی گفتم بنویسم تا وقت هست شاید دیگه نبودم :)
یه‌جوری تنهام این‌روزا انگار [بلاتشبیه] من آدمم پیش از خلقت حوا! خب درسته، می‌گذره. گذشتن به چه قیمت اما؟!
حلال کنید...

#کمی_داستان_شاید

امروز خواستم
از چشمانت بنویسم
دیدم
زهی «تفسیر المیزان» است
«ژرف آژنگ»
I'm becoming this
دارم اینجوری می‌شم:
all I want to do
تنها کاری که می‌خوام بکنم
is be more like ME
اینه که بیش‌تر شبیه خودم باشم
and be less like YOU
و کمتر شبیه تو باشم
Linkin Park - Numb


#خوشا_به_که

نمی‌دونم واقعاً خوشا به که؟! به که آخه؟؟؟
نمی‌دونم چی بگم یا چی نگم وقتی می‌بینم توی کامنتی زیر عکس فلان ستاره توی فلان رستوران نوشته:
«می‌دونم کجا نشسته بودی»
!!!
نمی‌دونم تعریف من از افتخار فرق داره، یا سطح توقع برای افتخار کردن به چیزی اومده پایین یا ...
از اینا که بگذریم [هر چند گذشت یه کم بی‌معنیه توی این مقطع]، می‌رسیم به...
تو چای گفتی
من
هوس قند لبت کردم
همین!
«ژرف آژنگ»
یه کم بد تمومش کردم نه؟! :))

#به_هر_دری_میزنم

آره به هر دری می‌زنم بن‌بست نیست که لامصب، تخته‌س اصن!

وسطِ‌‌‌‌ پست نوشت: به ستاره‌های بیان سر زدم [منّتی نیستا خدای ناکرده، فقط محض اطلاع]

یادمه یه شب ساعت 01:03 اینو واسه #تنفس گفتم:

تو نگاه کن مرا

من

از تک تک ثانیه‌هایش

نسخه نسخه

کتاب می‌نویسم

«ژرف آژنگ»

...[این حجم از معنی در نگاه یک شخص بی‌سابقه‌ست]

داشتم همون شب رو مرور می‌کردم. دیدم عه چه جالب! بعضیا از یه جایی به بعد دیگه با فامیلیشون صداشون نمی‌زنن! دیگه اسمشون توی گوشی با فامیلی نوشته نشده! اون‌جایی که به بعدش این مدلی می‌شه، خیلی نفرت‌انگیزه :(