زامبی‌گونه

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#خدایا_ممنونم» ثبت شده است.

#یه_پاتوق_پیداکردم_واسه_نشستن_وشعرگفتن

سلام به بزرگواری که می‌خونه و از روی خساست نظر نمی‌ذاره :)

به کسی برمی‌خوره بخوره مهم نیست چون خسته شدم از توقع نداشتن از دیگران.

روز خوبی داشتم با «تنفس» کلی راه رفتیم فقط امیدوارم هرچه زودتر از فاز خستگیش بیاد بیرون و زندگیش همیشه همون‌جوری باشه که خودش دوست داره و احساس می‌کنه خوش‌حال و خوش‌بخته. ان‌شاءالله...

حاصل درگیری قلب و مغزم، امروز این بود:

شخم بزن

خاک غم‌گرفته‌ی دلم را

در عوضش

گل هدیه می‌دهم به تو

«ژرف آژنگ»

اگه زشتم، اگه بی‌ادبم، اگه پرمدعام، اگه هر کوفت دیگه به خودم مربوطه باشه؟؟؟ بسه هرچی جواب دادم به هرچی آدم دکان‌نشُسته...

#شادآمدم_شادآمدم_ازجمله_آزادآمدم

البته باید بگم که چندین هزاران سال نشداااا (درجریانن اهل دل😊).

سلام و تبریک بابت روز طبیعت و همون سیزده بدر خودمون :)

قضیه از این قراره که من رفتم بعد دیدم تا صد سال هم منتظر بمونم اونی نمی‌شه که می‌خوام پس تصمیم گرفتم به قول پاپاهِت: کارپِ دیِم بِیبی D:

کف اینجی رَم باراتون گیلیمی سررررخ انداختمون :) [الان معلومه که از خوش‌حالی بابت تغییر قالب توی کیبورد گوشی خودم نمی‌گنجم یا واضح‌تر بگم؟؟؟]

طبق معمول، می‌دونم که براتون مهم نیست اما به خاطر این کنکورِ ... [جای خالی را با «عبارت» دلخواه پر کنید] خیلی خیلی کم پست می‌ذارم.

یه معذرت خواهی هم بدهکارم به دوستانی که زیر متون زیباشون نظری نمی‌ذارم. مطمئن باشید هر جور شده حتی با نت لایموت گوشی هم میام میخونم ولی معتقدم همیشه نباید نظر داد و البته که حضرت سعدی هم با من هم نظرن :) اگر هم برای متنی از من نظری نوشته نشده ناراحت نمی‌شم چون با دیدن پست اینستاگرامی که حاوی تف یک دختر خانوم هست و بالای چندصدتا لایک + کامنت داره به اندازه‌ی کافی خاطرم جرواجر می‌شه 😡😬😠

همه‌ی اینا چیزی از تنهایی و به قول یکی از دوستان سینگلی من کم نمی‌کنه اما به خودم می‌گم که کارپ دیم بیبی! [می‌دونم خیلی خودشیفته و بی‌نمکم😶✌].

برای همگی آرزوی خوش‌حالی و موفقیت روزافزون دارم مخصوصاً سه نفر [یه رازیه بین من و خودم😏]

از میرزای قمی هم تشکر ویژه دارم برای عکاسی‌های درجه‌ی یکش [همون عکس بغل]: مُری ثنکس & یاعلی[از همون یاعلیا]😂✋

از نارفیقای عزیز هم تقاضا دارم تا می‌تونید دعا کنید به جایی نرسم در آینده؛ چون انتقام سختی می‌گیرم ازتون 😏😊😱

در آخر هم:

بی تو

از تو

به تو

مانده شدم

رانده شدم

خوانده شدم

تا تو

لحظه‌ای

در هیاهوی این سکوت گوش‌خراش

ناآرامی مرا

آرامش دهی

«ژرف آژنگ»

ساعت 11:11شب😊 ، سیزدهم فروردین ماه سال 1395

#ری_استارت

با سلام و تبریک نوروز باستانی و آرزوی خوش گذشت سال پیش رو :)

+ عرض معذرت از دوستان عزیز که نتونستم نوشته‌های جدیدشون رو بخونم :|

بهار تو را که می‌بیند

شکوفه می‌کند از ذوق

آغازی دوباره

بر پایانی

یکباره

تو دلیل سرود بلبلکانی

بر سر شاخه

«ژرف آژنگ»

پی‌نوشت: تقدیمش می‌کنم به بهترین دوست بی‌شعورم که نمی‌تونه این‌جا بخونه D:

#ناتنهایی

ثانیه‌ها می‌گذرند خواه و ناخواه

عمر من است می‌برند آن‌ها

گرچه ندارم کسی تا که بگویم

عاشقت هستم ای گل زیبا

ولی کسی هست که هر دم

نمی‌گذارد بمانم تک و تنها

«ژرف آژنگ»

پی‌نوشت: می‌دونم این شعر از عروض هیچ بویی نبرده :|

#تناقض_نامه_ای_به_نام_زندگی

از روزی که این آرایه را دیدم - که در ویکی‌پدیا بود آن‌ هم سال اول راهنمایی نظام خودمان - خیلی مرا مجذوب کرد. دوست داشتم قسمتی از روزهایم دنبال تناقض جدیدی باشم اما فکرش را هم نمی‌کردم که ببینم روزی همه‌ی اطرافم را تناقض فراگرفته و خودم هم غرقم در این سیلاب شوم. خیلی‌هایش می‌آزارد مرا بس که «بس ناجوانمردانه سرد است».

گاهی بعضی‌ها هستند و نیستند و بعضی دیگر نیستند و هستند. گاهی خودم شادم و می‌گریم.

...و غمگین آن‌جاست که نبودش را می‌بینی!

اما در هر صورت، بازهم زنده‌باد زندگی :)

#از_این_بحثای_یهویی

دیشب از فوتبال که برمی‌گشتیم با یکی از دوستان سر صحبتی باز شد بسی جالب. از من پرسید: زندگی رو بخوای توی یه کلمه معنا کنی چی می‌گی؟! کمی فکر کردم و توپو انداختم توی زمین خودش و گفتم: اول تو بگو! جواب داد: زمان. گفتم: خوب چرا؟! گفت: کسی که قدر زمان رو بدونه همیشه سعی می‌کنه زندگیش ایده‌آل باشه. گفتم: خوب من می‌گم...

کمی مکث کردم چون قاعدتاً باید حرف حساب می‌زدم...

-من می‌گم زندگی یعنی مرگ!

+چه‌قدر منفی‌نگری.

-خوب منم دلیل خودمو دارم. ببین همه چیز مردنیه! انرژی که توی پاهامونه، خودمون، حتی همون زمانی که گفتی و در کل همه چیز. هر چه‌قدر هم یه چیز موندنی باشه ته تهش یه روزی تموم می‌شه.

+جالبه!

-پس چی! خوبیش اینه که وقتی فکر کنی به این که همه چیز مردنیه و اینو با تموم وجودت درک کنی سعی می‌کنی تا هست بهترین استفاده رو ازش ببری. پس منفی‌نگری هم نیست.

خوش‌بختانه ایشون از اون افراد «اجازه بده قانع نشم» نبود و حرفم رو قبول کرد. شاید مشکلاتی داشته باشه بالاخره من که همه‌چیزدون نیستم ولی تا الان مثال نقضی پیدا نکردم.

1- همه چیز مردنیه پس قدر همه چیو بدونیم.

2- برای همدیگه دعا کنیم.

#منم_و_تنهایی_دلهره_حالم_حرف_نداره

ظهر جمعه و نشسته‌ام رایانه‌ای که تمام عمرش لَنگ جریان AC بوده است. نوشتنی که محتاج امواج الکترومغناطیس یک مودم است و تنهایی...

موجود زنده‌ای در این اطراف نیست تا دلم را خوش کند چندی برای با هم بودن و حداقل حرف زدن. با صدایی آکنده از خش و خاشاک می‌خوانم از Nothing else mattersی که آن هم بدون پخش‌کننده‌ی صوت ارزشی ندارد. تا به حال نه من این حجم از نیازمندی را یک‌جا دیده بودم و نه این حجم از نیازمندی مرا یک‌جا!

تنها یک بی‌نیاز است که او هم دمخورم نمی‌شود بس که بد کردم در برابرش. نمکدان‌هایی که شکست و خیلی اوقات زحمتی برای جمع شدنش کشیده نشد از شرم و خجالت. بشکند این سر که هدف ندارد. پوچ مطلق هم کم است برایش.

می‌خوانم از خاطرات خوش دیگران و افسوسی بیهوده که ای کاش من هم؛ خوب تقصیر خودم است که اشتباه کردم. زنده‌باد اشتباه خوب من

😏😏😏