زامبی‌گونه

۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#شعر» ثبت شده است.

#خورشید_پشت_کوهی

خورشید اگر محو تماشای تو نیست
دلگیر مشو ای دوست من
او خود مقصر نیست
از پشت کوه آمده است!
«ژرف آژنگ»


#دیداری_ممنوعه

قاب شود صورتم
خاک شود سیرتم
هنوز هم
دو قاب لحظه‌هایم
نتوانند دید روی تو را
نه چون نمی‌خواهی، نه
دیدار شاهزاده
برای یک رعیت
امری است ممنوعه
«ژرف آژنگ»
پی‌نوشت یک: این شعر بر اثر بیماری «خودکوچک‌پنداریِ مزمن» نوشته شده است. :|
پی‌نوشت دو: این‌بار، شعر کمی میل به «شعر نو» داشت. کمی...

#اثر_پروانه_ای

تو نمودی مشهود و
ملموس از
اثر پروانه‌ای هستی
با هر پلک زدنت
هر نگاه
کوه و دریا و دشت
همگی همچون دل من
لغزنده و متلاطم،
لاله‌گون می‌شوند
«ژرف آژنگ»

پی‌نوشت: برای دانستن آن که اثر پروانه‌ای چیست، روی این پیوند کلیک کنید.

راستی، امشب یک مطلب برای فردا آماده کرده‌ام که به صورت خودکار فردا ساعت 10:25 به نمایش گذاشته خواهد شد. فردا مدرسه‌ام و قاعدتاً نمی‌توانم خودم به دست خودم منتشرش کنم :|
آخر می‌دانید، این مطلب کمی فرق دارد با هرچه تا به حال نوشته‌ام...

#داروغه_باش

من در این شهر
ثروتم همه عشق است
تو داروغه‌ی شهر باش
فقط
از من
مالیات بگیر...
«ژرف آژنگ»

#بهترین_موتور_جستجو

امروزِ روز
هر که خواهد بفهمد
کدام، بهترین موتور جستجوست
نخست «عشق» را سرچ می‌کند
اگر نتیجه
چیزی جز «تو» نباشد
آن، همان است!
«ژرف آژنگ»

#چای_شده_ام

گویی چای شده‌ام
از آن‌ها که ترسانیده‌اندشان
شاید هم کمرنگ‌تر!
بس که آینده
برعکس من شده
مثل شب
شاید هم پررنگ‌تر!
«ژرف آژنگ»

#کفن_جیب_ندارد

می‌رود جان
می‌ماند روح
روان می‌شوی سوی پول
کجاست کفن
کزو پرسیم:
جیب‌هایت کو؟!
«ژرف آژنگ»