زامبی‌گونه

۵۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#درد» ثبت شده است.

#چرا_همچین_شدم

دیروز توی حیاط مدرسه بودیم که یکی از دوستان فرمود: چرا مثل قدیم نیستی؟

-خوب قدیم چه‌جوری بودم؟!

+شعر که می‌خوندم از شعرای مختلف یه به‌به و چه‌چه خشک و خالی می‌کردی ولی حالا نه. حس شعرت خشکیده.

-[پایین انداختن سر] خوبه خودت می‌دونی. دیگه نیست...

+...

پی‌نوشت: امیدوارم سال جدید رو با این حس لعنتی شروع نکنم که نابود می‌شم :(

#نشسته_ام_به_انحطاط

نشسته‌ام به انزوا به رنگ و بوی بی‌پناهی

به خلوتم نمی‌رســد حضــور روشن پگاهی

#چارتار

کار که از انزوا بگذره، می‌شه انحطاط!

یا خدا دریاب مرا که بیراهه‌رو شده‌ام...

😢😢😢

#منم_و_تنهایی_دلهره_حالم_حرف_نداره

ظهر جمعه و نشسته‌ام رایانه‌ای که تمام عمرش لَنگ جریان AC بوده است. نوشتنی که محتاج امواج الکترومغناطیس یک مودم است و تنهایی...

موجود زنده‌ای در این اطراف نیست تا دلم را خوش کند چندی برای با هم بودن و حداقل حرف زدن. با صدایی آکنده از خش و خاشاک می‌خوانم از Nothing else mattersی که آن هم بدون پخش‌کننده‌ی صوت ارزشی ندارد. تا به حال نه من این حجم از نیازمندی را یک‌جا دیده بودم و نه این حجم از نیازمندی مرا یک‌جا!

تنها یک بی‌نیاز است که او هم دمخورم نمی‌شود بس که بد کردم در برابرش. نمکدان‌هایی که شکست و خیلی اوقات زحمتی برای جمع شدنش کشیده نشد از شرم و خجالت. بشکند این سر که هدف ندارد. پوچ مطلق هم کم است برایش.

می‌خوانم از خاطرات خوش دیگران و افسوسی بیهوده که ای کاش من هم؛ خوب تقصیر خودم است که اشتباه کردم. زنده‌باد اشتباه خوب من

😏😏😏

#یه_حس_غریب

دیروز کسی مرا برای اولین بار شناخت. برای احوال‌پرسی با وی دست دادم و گفت: وای! دستانت چه گرم‌اند!

پی‌نوشت: اینم از اون متنای قدیمیه.

بی‌ربط‌نوشت: از جنجال ها که دور می‌شوی خودت را در چالشی جدید می‌بینی. آن‌هایی که دورویی را با کمال پررویی ادامه می‌دهند کمی باعث سوزش و وارد آمدن فشاری در حد چند کیلوپاسکال به تو می‌شوند ولی این میان حسی به تو می‌گوید پایانی خوش برای خوب‌ها در راه است. اصلاً به قول شاعر «یه روز خوب می‌آد». امیدِ بنفش‌گون بهانه‌ی خوبی‌ست برای ادامه‌ی این مردنِ به اصطلاح زندگی. اصلاً به قول زندگی (همون متالیکا منظور است):

So close no matter how far

خیلی نزدیک، مهم نیست چه‌قدر

Couldn't be much more from the heart

از قلب که نزدیک‌تر نمی‌توانست باشد

Forever trust in who we are

همیشه به «خود»مون باور داریم

And nothing else matters

و هیچ چیز دیگری مهم نیست

#سیلاب_گرفت_آبادی_مرا

مخروبه شدم در این خرابات
سیلاب
ویران کرد
این آبادی نابه‌سامان را
حال
جز خودم
چیزی نمانده در این دهات
«ژرف آژنگ»

#یکی_تو_خوبی_یکی_سرطان

گر چه هر دوتاشم به خودت مربوط می‌شه (مخاطب خاص دارد این مطلب گرچه نیست که بخواند).
از این که هر چی تو می‌گی درسته بگذریم،
از اینی هم که فقط تو منطق داری بگذریم،
از اون که تنها تویی که مهمی هم بگذریم،
این قهر دیگه چی بود؟؟؟ اصن بذا ببینم مگه به تو ربطی داشت؟؟؟ تُستِر رو از برق بکش لطفاً که بوش همه جا رو برداشت...

Leaving in a paradox
Searching for paradise
Oh that's nice
Have a nice day!
"Example"

پی‌نوشت: قبل از هر کار و هر حرفی، کمی بیندیشیم.

#دلی_که_گرفت_و_پس_نداد

:| در ابتدا عنوانم تو حلقم
از حق نگذریم، جدا از این که خیلیا خیلی خوب بدن، خیلیا هم خیلی بد خوبن. (کفش پرت نکنید می‌دونم شور آرایه‌ی قلب رو درآوردم آخه چند وقت پیش شورشو انداخته بودم (بووووووو (نوعی صدا به نشانه‌ی به گند کشیدن شخصیت اشخاص بی‌نمکی مثل خودم که در کلاس درس بسیار مورد استفاده است.) ). ).
ینی قدیمیا که می‌گفتن طرف دریا بره دریا هم می‌خشکه، منو پیش‌بینی کرده بودن. اتفاقاً یه نهر آب با رسیدن من خشکید خونواده هم شاهدی بر این ادعا هستن :||||||||||
امشب برای چند دهمین بار شانس به من پشت کرد. فک کنم خیلی ناراحته که انقدر پشت می‌کنه ولی عیبی نداره گل پشت و رو نداره (بلکه با پاچه‌خواری یه کم حداقل از 180درجه به 90درجه تغییر زاویه بده).
من معتقدم هیچ چیز اتفاقی نیست. اگه می‌بینید چند بند پیش با این حرف متناقضن دلیلش اینه که معتقدم شانس من هم تصادفی نیست D:
پی‌نوشت: این فقط یه شرح حال بود به دلایل ازدیاد حجم درد فقط خواستم کمی بنویسم تا تخلیه شم.