زامبی‌گونه

۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#دیوونگی» ثبت شده است.

#تاختی_بریم_تاختی_برگردیم

اومدم که بگم اونایی که فیلم سینمایی «بمتن: شؤالیه‌ی تاریکی» رو ندیدن، برن ببینن. [برام مهم نیست اگه فکر کردی که من تازه این فیلم رو دیدم :) به قول پدرخوانده‌ی کبیر: Frankly, my dear, I don't give a damn والا:| ]

#سه_گانگی_شخصیتی

علت نامگذاری این پست رو در زیر بخونید:

در شمس بودنت

ندارم هیج شک

مانده‌ام

مولانا

پروانه

یا که زمینم!

«ژرف آژنگ»

:))))) ملتفت نمی‌شه که چقدر دوستش دارم حتماً باید این‌جوری بشم :|

می‌خوام یه استدلالی به سبک کتاب تعلیمات دینی دوره‌ی دبیرستان انجام بدم.

مقدمه‌ی1: یه روز معلمی به شاگردش گفت: بیا و روی تخته یه قطار بکش. دانش‌آموز رفت پای تخته و از اون‌جا که هنوز به مرحله‌ای نرسیده بود که بتونه قطار رو نقاشی کنه، یک ریل کشید و گفت: استاد تمومه! معلم نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: قطاری نمی‌بینم :( دانش‌آموز هم گفت: استاد شما داشتید اون طرف رو نگاه می‌کردید که قطار رفت!

مقدمه‌ی2: تا وقتی اون نبود، همه چیز سر جاش بود و زندگی روال عادی خودش رو داشت. از روزی که سر و کله‌ش پیدا شد، زندگی رو بر باد داد. حالا منم و زندگیِ برابر با هیچ. چیزی از زندگی نمونده که تقدیم کنم :(

نتیجه: دوستش دارم :|

اگه استدلال براتون منطقی نبود، بگید از وسایل کمک آموزشی [اصطلاح پرکاربرد دبیر ریاضی دوره‌ی راهنمایی به معنای: تخته، شلنگ، فلک و ...] برای تفهیم استفاده کنم :)

#فازمون درست شد بالاخره

قبل از هر چیز بگم به یه سری از عزیزان که اگه می‌بینی سبک و سیاق مطلب لوسه، مجبور نیستی بخونی و بعدش مثل یه بنده خدا بری توی وبلاگ خودت بگی آی فلانی چه بی‌مزه می‌نویسه. هر کسی مخاطب خودش رو داره. من هم از همین عده‌ی قلیل که میان و قدم سر چشم می‌ذارن و مطالب رو دنبال می‌کنن خیلی خیلی ممنونم. من ارزش وقت رو فهمیدم و می‌دونم چه لطف بزرگی به من می‌کنن این دوستان پس قدردانم.
بعدشم با طراحان عزیز کنکور یه صحبت کوچیکی داشتم خاصه اونایی که زبان تخصصی و زیست شناسی رو طراحی کردن:

والا بوخودا D:
یکی از Reading ها که متن زیست شناسی بود اصن. خب مگه مجبوری؟! من تاوان اینو باید بدم که نیم میلیون نفر [به عبارتی 5کا] میرن تجربی بعد 7هزارتا میان زبان؟!
موضوع اصلی این بود که نمی‌دونم چرا من با آهنگای منسون خداشناسیم تقویت شده :| مشکله الان این یا این که مزیت؟! به قولی «تعریفه یا تمجید؟!». به هر حال، خدا رو شکر می‌کنم.
بی‌سابقه‌نوشت: این حجم از سختی سؤالات زبان واقعاً برای من غیر قابل پیش‌بینی بود. من روی تک رقمی شدن حساب می‌کردم اصن :|||
پی‌نوشت: از همه‌ی اهالی فنون و باادبا معذرت نمی‌خوام به خاطر واژه‌ی داخل عکس. والا ما تعارف نداریم با کسی؛ روایت داریم «می‌خوای بخواه، نمی‌خوای بخواه».

#عجب_حلوای_قندی_تو

والا مگه باحال‌تر از تو هم هست؟! :)
این عزیز ما نمی‌دونم چرا این چند روز این‌قدر ناراحته. امیدوارم هرچه زودتر حالش خوب شه.
اینا رو گفتم چون برای خودم این #تنفس خیلی خیلی مهمه.
جدا از این مبحث، خودمم خیلی ناراحتم. کارم شده بداهه شعر گفتن و بعد پنج دقیقه سپردنش به باد فراموشی :((( غمگینم از این سنگینی بار آویزان شده از دوشم.
و باز هم می‌گم:
عجب حلوای قندی تو♥
با تمام این تفاسیر به قدری خوش‌حالم از همین نفس کشیدن ساده و بیدار شدن با صدای مادرم که اصلاً در هیچ سرویس وبلاگ و هیچ کلمه‌ای نمی‌گنجه.
جدیداً فاز غم زیاد شده. ناموص‌طوری جمش کنید دیگه. هر دم و بازدمی که انجام می‌دید معجزه‌ست باور کنید. معجزه هم هست دیگه چی می‌خواید؟! مرسی اه :|
پی‌نوشت: ناموص‌طوری = ناموص‌وار = ناموصاً = قاموساً = پابوساً = فانوساً = کاووساً [همان «جونِ کی‌کاووس» منظور است.] = ناموساً

#مرسی_اه

عنوان برگرفته از عبارت مزخرف و مستفرِغِ تازه مد شده :((((((
واقعاً باورم نمی‌شه که من کنکور دارم و هنوزم باورم نمی‌شه!
یه پست هم برای آلبوم محسن خان چاووشی می‌ذارم به زودی [نیست خیلی پست من مهمه برای ملت!]
شاعر می‌گه:
با این که می‌دونی خیلی تنها هستی یه لباس خوب بپوش به خودت برس
خودت رو به یه فنجون قهوه دعوت کن بریز و بنوش، بی‌استرس
«شاهین S2 - به خودت برس»
والا این‌جا ما با کسی شوخی نداریم که. تنهایی خیلی وقتا بهتر تره :() [علامت پیشین نشان‌دهنده‌ی نیشی تا بناگوش باز شده می‌باشد. با تشکر]
پی‌نوشت1: وسعت سلیقه‌م از پهنا تو حلقم. شاهین S2 کجا، همایون شجریان کجا، مریلین منسون :||||||
پی‌نوشت2: یار که رفت/مپرس کجا/بگو رو/یار که از در گذشت/چه یک قدم/چه صد! «ژرف آژنگ» [ینی خوشم میاد توی پی‌نوشت هم شعرمو می‌چاپونم]
نه‌چندان‌بی‌ربط‌نوشت: یه تشکر خیلی خیلی خیلی مخصوص از عزیزانی که قدم بر چشمان حقیر گذاشتند و دعوت به کانال رو لبیک گفتند ♥

#فرهنگ_بیفرهنگی_بیفرهنگی_فرهنگی

[با این که با نویسنده‌ی کتابی که عنوان رو ازش اقتباس کردم حال نمی‌کنم ولی... بگذریم]
سَمّ بی‌ادبی همه جا را فراگرفته. حتی در مواردی بیان را نیز هم! در گروه تلگرام که یا پسران اعضای خانواده‌ی خود را در ویترین قرار می‌دهند و به حراج می‌گذارند ویا دخترها از اندام نداشته‌شان سخن به میان می‌آورند! در اینستا جانِ گرام هم که تا تقی به طوقی [!] می‌خورد اکیپی گردهم می‌آیند و به سبز [آن هم سبز لجنی] نمودن پیج شخصی می‌پردازند که گویا پدر تک تک‌شان را سه بار اعدام کرده قبلاً...
فیض ‌بوک ما هم که شده محفل روش‌عن‌فکرانی که ایسم‌ایسم کنان جامه‌ها می‌درند و حنجره‌ها پاره می‌کنند تا ثابت کنند فلان شخص از آن یکی بهتر است یا به این می‌پردازند که چرا فلانی نمی‌میرد آن هم چونان که گویی طرف جای آن‌ها و چرت و پرت گفتن‌هایشان را گرفته. راستی از کِی ایرانیانِ مدعی مهد تمدن جهان بودن راضی به مرگ یک انسان می‌شوند؟!؟!
تویی تِررررر هم که کشته ما را با هشتگ‌های نفس‌گیرش. باز هم این یکی کمتر حواشی دارد. خدا را شکر که الحمدلله وگرنه ...
یاد این قسمت از قطعه‌ی Toxitcity اثر System of a Down افتادم:
eating seeds as a pastime activity
تخمه شکستن به عنوان یه فعالیت وقت گذرون
the toxicity of our city, of our city
سَمّیت شهر ماست، شهر ما
ربطش هم همین بس که: کار ما شده لم دادن روی کاناپه یا دراز کشیدن روی فرش و زل زدن به صفحه‌ی این گوشی بدمذهب که آخرش هم می‌شود این سمّی که این حقیر ذکر کرد.
پی‌نوشت1: این متنو که نوشتم، دیدم ای بابا از موسیقی متال چه نتیجه‌ی خفنی گرفتما! ناگفته نماند که با وجود گوشیدن متال هنوزم مسلمانیم به خدا!!! متال سوهان روحه [من که قمیم سوهان برام این‌جا حکم ایهام داشت!]. خلاصتاً متال گوش دهید تا رستگار شوید [اتفاقاً بعضی گروهاشون عجیب آدمو ترغیب به پرستش خدا می‌کنن!]
شیخ بهایی هم در این مورد می‌فرمایند:
در می‌کده دوش زاهدی دیدم مست
تسبیح به گردن و صراحی در دست [صراحی: جام شراب]
گفتم ز چه در می‌کده جاکردی؟ گفت
از می‌کده هم به سوی حق راهی هست
[البته زاهد هم یه کم رِند بوده گویا:| ]
پی‌نوشت2: در این متن هم از دختر گفته شد هم از پسر. نیاید بگید تبعیض جنسیتی کردی :((((((

#لب_مرزم_انگار

دیشب به یکی از دوستان هم گفتم. یه حسی بهم می‌گه خیلی نمونده از سفرم.
هنوز دارند می‌چرخند
ثانیک‌ها دور میدان
نمی‌دانند تو
خیلی وقت است رفته‌ای
به خیابان بی‌وفایی
بن‌بست تنهایی
«ژرف آژنگ»
و نیز:
سکوت سنگین توست
سایه فکنده بر من
دور می‌شوم از سایه‌ها
پرتو سیاهی‌شان کورکننده‌ست
«ژرف آژنگ»
یهویی گفتم بنویسم تا وقت هست شاید دیگه نبودم :)
یه‌جوری تنهام این‌روزا انگار [بلاتشبیه] من آدمم پیش از خلقت حوا! خب درسته، می‌گذره. گذشتن به چه قیمت اما؟!
حلال کنید...