زامبی‌گونه

#دغادغ_یا_همان_دغدغه_ها

گاهی دلش می خواهد سخنی نو بزند در این کهنگی افکار اما می‌ترسد از «تیریپ روش‌عن‌فکر»هایی که می‌آیند و شعرِکانت می‌سرایند. سبز سخن را به لجنی می‌گرایانند تا ثابت کنند من هم آری! من از تو بدبخت‌ترم و ...

گاهی می‌خواهد از دردهایش بنویسد اما می‌هراسد از بوقلمون‌لیس‌های در کمین که آی فلان و بهمان، تو بمان، توبمان :|

از نجات غریق‌هایی که خودشان غرقه‌اند می‌ترسد.

حرفش این است که از ترسوها بترسید ولی خودش می‌ترسد...

گاه می‌نویسد ولی دلش نمی‌آید منتشر کندش. می‌گوید نکند نشود آنچه باید می‌شد.

حال، می‌نویسد و پخش می‌کند و شاید می‌شود این که هست و شاید نباید که شاید...

پی‌نوشت: هر چه می‌خواهد دل تنگت بپرس :)

#خودم_و_خودم

تنهایی به اندازه‌ی کافی حال به هم زن هست. حالا دیگه از خودمم تنهاترم...

آدمایی که دوست دارم خاصن همگی:

بیشعور ترین دوست‌داشتنی دنیا!

باهوش‌ترین اسکل!

مغرورترین منفور! (خودمم هنوز نمی‌دونم چرا دوستش دارم)

شادترین غمگین :|

...

یه وقتهایی هم هستش مثل الان که از فرط بدحالی هی می‌خوای بنویسی. این میون، وقتی ببینی حتی یه غریبه هم بهت توهین می‌کنه، لیست موارد مورد نیاز برای قتل عام آدما فول‌چِک (تماماً تیک خورده) می‌شه :)))))

#میدان_جنگ_حلوای_تر_شیرین_بیان_حرفی_بزن

ینی عنوان با لب و دهن آدم بازی می‌کنه نه؟ خیلی خودشیفته‌م نه؟ :|

میدان جنگی بسی

کمانْ‌ابرو!

زلفْ‌خنجر!

تیرْمژگان!

اندکی رحم نما

این هم پرچم سفید

«ژرف آژنگ»

#شادآمدم_شادآمدم_ازجمله_آزادآمدم

البته باید بگم که چندین هزاران سال نشداااا (درجریانن اهل دل😊).

سلام و تبریک بابت روز طبیعت و همون سیزده بدر خودمون :)

قضیه از این قراره که من رفتم بعد دیدم تا صد سال هم منتظر بمونم اونی نمی‌شه که می‌خوام پس تصمیم گرفتم به قول پاپاهِت: کارپِ دیِم بِیبی D:

کف اینجی رَم باراتون گیلیمی سررررخ انداختمون :) [الان معلومه که از خوش‌حالی بابت تغییر قالب توی کیبورد گوشی خودم نمی‌گنجم یا واضح‌تر بگم؟؟؟]

طبق معمول، می‌دونم که براتون مهم نیست اما به خاطر این کنکورِ ... [جای خالی را با «عبارت» دلخواه پر کنید] خیلی خیلی کم پست می‌ذارم.

یه معذرت خواهی هم بدهکارم به دوستانی که زیر متون زیباشون نظری نمی‌ذارم. مطمئن باشید هر جور شده حتی با نت لایموت گوشی هم میام میخونم ولی معتقدم همیشه نباید نظر داد و البته که حضرت سعدی هم با من هم نظرن :) اگر هم برای متنی از من نظری نوشته نشده ناراحت نمی‌شم چون با دیدن پست اینستاگرامی که حاوی تف یک دختر خانوم هست و بالای چندصدتا لایک + کامنت داره به اندازه‌ی کافی خاطرم جرواجر می‌شه 😡😬😠

همه‌ی اینا چیزی از تنهایی و به قول یکی از دوستان سینگلی من کم نمی‌کنه اما به خودم می‌گم که کارپ دیم بیبی! [می‌دونم خیلی خودشیفته و بی‌نمکم😶✌].

برای همگی آرزوی خوش‌حالی و موفقیت روزافزون دارم مخصوصاً سه نفر [یه رازیه بین من و خودم😏]

از میرزای قمی هم تشکر ویژه دارم برای عکاسی‌های درجه‌ی یکش [همون عکس بغل]: مُری ثنکس & یاعلی[از همون یاعلیا]😂✋

از نارفیقای عزیز هم تقاضا دارم تا می‌تونید دعا کنید به جایی نرسم در آینده؛ چون انتقام سختی می‌گیرم ازتون 😏😊😱

در آخر هم:

بی تو

از تو

به تو

مانده شدم

رانده شدم

خوانده شدم

تا تو

لحظه‌ای

در هیاهوی این سکوت گوش‌خراش

ناآرامی مرا

آرامش دهی

«ژرف آژنگ»

ساعت 11:11شب😊 ، سیزدهم فروردین ماه سال 1395

#منتظرش_خواهم_موند

همین‌جا و همین‌جوری!

یا عزرائیل می‌آید با مرگی خوش

یا جبرئیل با خبری خوش!

پی‌نوشت1: عنوان عکس screenshot هست. عکس برای خودمه فقط جای اصل عکس ازش شات گرفتم تا کم‌حجم‌تر بشه.

پی‌نوشت2: فعلاً خدانگهدار تا یا خودش بیاد سمتم یا خبر«م» بره سمتش 👋👋👋

پی‌نوشت3: خودکشی، کار آدمای دلیره نه ترسو 😉

#نظر_ندی_سنگین_و_رنگین_تری

توی سالی که گذشت، موسیقی نقشی گسترده داشت. هم توی رسانه‌ی ملی ( :| ) و هم اونور آب. چیزی که مثل همیشه بین ما به چشم می‌خورد نظرات کوبنده و سازنده (برداشت بد نشه. اینجوری فکر کنید که مثلاً یه ملکی کلنگیه و می‌خوان بکوبن و بعد بسازنش!) بود که با حجم‌هایی بی‌سابقه هجوم می‌آورد به سمت موسیقی‌دانان ما. باز هم می‌گم چه مجاز و چه غیرمجاز.

بد نیست بعضیا یاد بگیرن همونطور که اگه آقای ون هلمونت اقدام به اثبات نظریه‌ی به ظاهر تمسخرآمیز خلق‌الساعه نمی‌کرد - با اون آزمایش‌های «به ظاهر احمقانه» - ما اصول تحقیق رو یاد نمی‌گرفتیم و علم زیست‌شناسی عقب میفتاد و خدا رو چه دیدید اصلاً شاید پیشرفتی هم نمی‌کرد، اگه این اساتید موسیقی که توی شبکه‌های اجتماعی مورد تمسخر قرار گرفتن، نبودن اون جوجه‌هایی که گوشت‌کوبیده رو از یه چیز دیگه تشخیص نمی‌دن و الان ادعای فهم و درک موسیقی‌شون می‌شه نمی‌تونستن بگن دیب دمینی چه برسه به این که بخوان بیان و موسیقی رو مورد نقد قرار بدن!!! بله عزیزم با تویی هستم که با سینه‌ی خرابت سرخ‌کردنی هم می‌خوری D:

بد نیست یاد بگیریم هر جایی نظر دادن لازم نیست. اگه «هنگام شنا مثل یه دست و پا چلفتی/بپا به دهن کوسه نیفتی» از استاد شماعی‌زاده نبود الان «یکی هست تو قلبم» هم نبود. بدنیست به اشتباهات گذشتگان احترام بذاریم جای این که به تمسخرشون بپردازیم.

همین چیزاست که بین آدما فرق می‌ذاره. همین فهمیدنای ساده‌ست. خوب بودن الزاماً اذیت نکردن و فحاشی کردن نیست!

این همه دم از فرهنگ زده می‌شه در حالی که...


#ری_استارت

با سلام و تبریک نوروز باستانی و آرزوی خوش گذشت سال پیش رو :)

+ عرض معذرت از دوستان عزیز که نتونستم نوشته‌های جدیدشون رو بخونم :|

بهار تو را که می‌بیند

شکوفه می‌کند از ذوق

آغازی دوباره

بر پایانی

یکباره

تو دلیل سرود بلبلکانی

بر سر شاخه

«ژرف آژنگ»

پی‌نوشت: تقدیمش می‌کنم به بهترین دوست بی‌شعورم که نمی‌تونه این‌جا بخونه D: