#حرف_بزن_برام_حرفاتو_گوش_میکنم
صابر ۱۸۳
۱۶ ارديبهشت
عنوان هیچ ربطی به مطلب نداره :)
این متن انتقادی از اجتماع و قانونه و در اون از کلمات تقریباً رکیک استفاده شده پس خوندنش به افراد با ادب عزیز توصیه نمیشه به هیچ وجه. اینو گفتم که اگه کسی گفت چه بی ادبی بهش بگم بی ادب تویی که خوندیش :)
با هندزفری - که همدم مزخرفترین و تنهاترین لحظات زندگیمه - داشتم نزدیکای حرم میرفتم به سمت کتابخونه که یهویی یکی زد روی شونهم. پنبه از گوش درآوردم که بشنوم کیه و چی میگه که دیدم یه سربازه و گفت: افغانیی؟! من پوزخند زدم و گفتم: ولمون کن باو دوباره جلومو گرفت گفت: افغانیی؟! یه نگاهی که صدتا فحش ناموسی پشتش قایم بود بهش کردم و گفتم: نه نه.
یاد اثر جاوید «هیچکس» افتادم که میگفت: اینجا تهرانه ینی شهری که... و به خودم گفتم باید تهرانشو به ایران تغییر بدیم. یکی نبود بگه مرتیکه مگه تو بابات خواهر نداره؟! حریم خصوصی سرت میشه حیوون؟! احترام چی؟؟ با بز که حرف نمیزنی افغانیی ینی چی؟! زبون نفهم بیشعور. به ترتیب از مافوقت تا بالاترین مافوق مافوقت رو باید ب ر ی ن م به سرتاپاش که سربازی مثل تو رو تحویل جامعه داده. بعدشم مگه اینجا سر و صاحاب نداره که باید بیای جلوی طرفو بگیری بعد ازش بپرسی که افغانیه یا نه؟! قانونمون شده د س ت خ ر؟؟؟؟؟
از حرص کردن من که خیلی هم به جاست بگذریم، توی قم خیلی از اتباع غیرقانونین و + من چشام انقدر درشت هست که به افغانیا شباهتی نداشته باشم.
حالا دقیقاً دو قدم جلوتر از من یک جفت BF و GF دست در دست داشتن رمانتیک و ریلکس راس راس قدم میزدن. چرا از اونا نپرسید شما نامزدید؟؟؟؟ شانس نیس که وگرنه اسمم شامس الله بود...
#مستدرکات_الخشتکیه
صابر ۱۶۰
۱۵ ارديبهشت
#فکر_نکن_طرزشو_عوض_کن
صابر ۲۶۰
۱۴ ارديبهشت
اول شما رو به خوندن این شاهکار ادبی دعوت میکنم:
پوتین برای سربازان جدید
نان
نفت یه پیت
اسلحه به تعداد کافی
اتاق بازجویی نم کشیده
دستبند 10 عدد
پول برق را باید بدهیم
پول آب را جدا
پول گاز را باید بدهیم
دوبله پارک نکنیم
و دیگر هیچ...
«استاد طوفان» - «مرد هزارچهره»
این قسمت از مردهزارچهره رو امشب دیدم بازم. چقدر زیرکانه مهران مدیری منظوراشو میرسونه واقعاً!
توی اون جمع همه شاعر و هنرمند بودند. وقتی این شعر سروده شد، کسی توجهی نداشت که این شعر، لیست خرید مایحتاج کلانتری بوده! چیزی که من یاد گرفتم و دوست دارم به اشتراک بذارم اینه که:
طرز فکرتو عوض کن. یه چیز هر چقدر هم بد باشه، بازم جنبه و بّعد زیبا و خوبی داره؛ کافیه زاویه دید خودمون رو تغییر بدیم :)
#یه_کم_زیادی_شعرم_اومده
صابر ۱۸۷
۱۴ ارديبهشت
خواستم
خط بزنم نام شومش را
دیدم
ای وای
پررنگتر میشود!
«ژرف آژنگ»
_دوست داشتن دوستم خیلی وقته تبدیل به عشق شده :|
میدونم بیمارگونهس
ولی خالص
ولی جالب...
«بهرام نورائی»
_خدا بخواد میخوام دوستمو با چندتا سورپرایز [دوستان بیمزه از اتاق فرمان اشاره میکنن بگو غافلگیری] خوشحال کنم ^_^
#خوب_بودم_رد_شدم_و_بد_شدم
صابر ۱۳۴
۱۴ ارديبهشت
«ژرف آژنگ» چند وقت پیش حالش خراب شد یه همچین چیزی گفت:
دو به تک
دو به شک
خنجر اَ پشت
مشت تو فک
از حال خراب که بگذریم، یه سریام هستن که از روی تنفر دوستشون داری!!!
خیلی سخته امیدوارم سر هیچکس نیاد :)
#ولمون_کن_حاجی
صابر ۱۴۱
۱۲ ارديبهشت
دست به گریبان
شدم با طوفان
مرغ خیال
بالزنان
مست شد و
پر زد و رفت
شد به سوی زلف یار
تا که بسی
به نمایندگی از من
کند شکوه و گردد بسی زار و پریشان
کند خرقه را عریان
که هان
چرا ز طوفان باید
شنوم خبر از آن موی افشان
دست به گریبان
شدم با طوفان
«ژرف آژنگ»
پینوشت: روش برچسب #کمی_نو میزنم چون که حسش نیس «وزن» رو چک کنم :| همچنین که عددی نیستم تا بخوام شعر نو بگم.
پینوشت²: همین الان یهویی [فی البداهه]بود D: